بوته های ناب شقایق
در هوای پاییزی
اندک، اما یافت شدنی...
***
می گفت:
بهار که گلستان است، چرا اینقدر خود را سرگردان پاییز می کنی؟!
گفتم:
شقایق ناب آن است که پاییزش بهاریست
و او ناب می خواهد
گلستان را...
***
ببین...
این ها همه از نبود توست
اگر بودی
نه دنبال پاییز بودیم
نه دنبال شقایق
اگر بودی
همه بهار، همه شقایق، همه تو...
پی نوشت:
سخت است دیدن درختان تنومند و گل های لطیفی که پاییز را پژمرده می شوند...
ای پایان خوش آخرین پاییز دنیا
دنیایمان را دریاب...
چقدر "تو را ندیدن"هایم در این یک سال زیاد بود...
خداوندا
حلالم کن...
می ترسم از روزی که گل پژمرده گردد؛ باغبان باز نگردد...
پ.ن:
جمعه جمعه پیر می شویم...
وقتی تو حتی از یک نقطه نیز آگاهی
کاش حتی یک نقطه اضاف نگذارم... مبادا بگویی زیاد نوشته ای!
پ.ن:
گاهی نباید چیزی نوشت؛
گاهی یک سلام،
گاهی یک سلام و یک کلمه؛
و چه شیرین است که به خاطر او بیش از این ننویسی...
پ.ن2:
خدایا کمکمان کن...
تمام دانه دانه زمین خوردن ها
از روزیست
که تسبیح ذکر تو پاره شود...
پ.ن:
مرا به یاد خودت دار؛ برای همیشه...
«...و ما کانَ رَبُّکَ نَسیّا»*
وای بر چون منی
که تو چنینی اما
من بیچاره مدام فراموش می کنم...
*سوره مبارکه مریم، آیه شریفه 64 «و پروردگار تو فراموش کار نیست»
غربتت را باور کن؛
قواره های این شهر آنقدر کوچک است،
که هیچ کدام از لباس هایش به تو نمی آید!
پ.ن:
لباس
باید از آسمان باشد،
آنجا که هیچ بویی از زباله های این شهر نبرده است...
چشمانش را بست...
هرچند که می دانست تو می بینی،
اما همین که تو را ندید پایان کارش بود...
پ.ن:
بازی های کودکی به یادم آیند
چشمانم را در پشت درختی پنهان می کردم؛
گمان می کردم دیگر همبازی ها مرا نمی بیند...
اما
بین عادت ها فرق است ؛
چشمان من عادت کرده اند به ندیدن و نادیده گرفتن آنچه که هست
چشمان تو عادت کرده اند به دیدن و نادیده گرفتن آنچه که هست...
بین عادت ها فرق است...
+ امان از لحظه ای که من نادیده می گیرم و تو می بینی...
+ کی می شود که به یک جرعه از نگاه، بیماری دو چشم مرا برطرف کنی...
+ اقتباس از "از من جدا مشو که توام نور دیده ای"
بغضی در این گلو به تماشای "بودن" است
ای کاش بودنت به نبودن نمی رسید...
+ صـد شــکـر کـــه هـســتـی
بعد این یک سال
حق داری اگر روی گردانی
حـتــی بــا زبـان شـاکــریــن نـیــز کـه حـمــدتـــ را بــگــویـم کــافــی نـیــسـتــــ
چــه رســد بــه ایــن زبــان کـــه . . .
. . . نـگــویـم بـهــتــر !
اللهم لک الحمد حمد الشاکرین ( زیارت عاشورا )
( + )
ای تـــو نـزدیــکـتـــر از نــزدیـکــان !
دوریـتــــ داغ بــزرگـیــسـتــــ ؛ بــزرگـــ . . .
پی نوشت: هــر چـه خــواهـی بـــه روی چـشــمـــانــم، فـقــط آنـجــا، کـنــار خـود، جــایــم ده
+ ای وای به مـن اگــر ز تـــ♥ــو دور شــوم
بـــعـضــی هــــامـان
نــبـایـــد بـگــویــیـم: خـــداحــافـظ مــــاه خـــدا
بــلـکـــه بـــایـد بـــگـویـیــم: خـــداحـافـظ خـــدا
آخــــر خـــدای بــعـضــیـمــان فــقـط در مــاه او خـــدای مـــاسـتــــ ...
پی نوشت:
کاش روز از نو و روزی از نو نشود...
(ادامه مطلب حاوی تصویر)
یـکــــــ مــــــاه تـمــنــّـای گــــذشـتِ تــــ♥ـــو گــــذشـــتـــــ
بــــاور نـــمـــی کــــنـم
کــــــه مـــن بــمــــانـــم و روی ســـیــاه مــــــــن
پی نوشت:
بعد از بهار
روسیاهی کجا ماند به ذغال...؟!
ذغــــال هم
تـــابــــ روســیــــاهــی بــعـــد زمـســتـــان را نــــدارد
چـــه رســد بــه مـــن
بـعــد رمــضـــان تــــ♥ـــو . . .
پی نوشت:
مگذار به مانند ذغالی روسیاه آتش گیرم...
کار من دوباره مریض گشتن
و کار تو
دوباره شفا دادن...
یا مَن دَعَوتُهُ مریضاً فشَفانی... دعای عرفه
دنیایمان
بدون تو
بوی هر چیز می دهد / جز خدا!
کِی می آیی عزیز دل زهرا؟!
گفتند اینهمه گناه کردیم اما خدا مجازاتمان نکرد،
ندانستند
همین نبودن تو
بدترین مجازات است...
می گفت:
تو چقدر مردی
تمام این دنیا را رها کردی برای آخرتت
پاسخ داد:
تو از من مرد تری
که تمام آخرت را رها کردی برای این دنیا...
پی نوشت:
چقدر مردانگی هایمان زیاد شده است...!
خاموشی آسمان
از نبودن ستاره ها نیست
از بسته بودن چشم های ماست...