به طعم گندم

با تمام تلخی همیشگی؛ گندم پدر هنوز روی خوشه است، روی خوشه هاست...

بسم الله الرحمن الرحیم
در نبود تو
می نویسم از برای تو
از برای گریه های شامگاه تو...

می شود برای ما دعا کنی
آن زمان که می چکد
قطره های اشک از دو دیدگان تو
بعد دیدن کار های ما،
در نبود تو...؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شعر هایم
همه ناتمامند
آخر
در انتظارند تا "تو" تمامشان کنی
ای پایان خوش تمام آرزو ها . . .

آخرین نظرات

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

"شاعر شدن یعنی فقط حسرت

فقط حسرت

یعنی تو دانشگاهی و من پشت کنکورم"*

یعنی تو از اول کنار زندگی بودی
من در تمام زندگی،
از دل...
چه دل سیرم .
یعنی تمام آرزویم... : عاشقی هایم فدای تو
اما دلم... ،
من با دلم در دیدنت هر لحظه درگیرم.
یعنی من از عاشق شدن تنها تو را دیدم،

ای مهربان!
از چشم من پنهان مشو،
هر روز می میرم...


*مطلع از سرکارخانم حانیه دری

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۴
امیر حسین

هر بار

اتفاق از پشت بام خانه ی "تو" می افتد،

می شکند ...

؛

می شکنم ...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۲ ، ۲۳:۵۳
امیر حسین

من از تاریکی شعر شب امروز می ترسم

از آن آیینه ی بشکسته در طوفان

من از دوری ز تو ای جان

من از بی روحی دنیاست ترسم


* * *


و ای کاش که آید ز سفر او،

که آرامش دل هاست...


+اللهم عجل لولیک الفرج

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۲ ، ۲۲:۵۱
امیر حسین

*خواستم بحر طویل باشه، مسلما مشکلات زیادی داره، مثل سایر موارد خوشحال می شم گوشزد کنید.


امشب دل من تاب ندارد نگهم خواب ندارد و کسی جز تو برایم غزل ناب ندارد؛ و دعا می کنم امشب: رسد آن روز که گویم دل من جز پسر فاطمه(س) ارباب ندارد.

(ادامه شعر در ادامه مطلب)

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۳۷
امیر حسین

دل مــ ـ ـن

تــــا بــه خــــــدا

یـــکـــــ قـــدم فـــاصـلـــه دارد؛ امــّـا . . .

قـــفـســش بـــال و پـــرش را بــسـتـســـتــــ . . .

...

مـــی شـــود بـــاز کـنـــی

دربــــ قـفــس را

تـــــو خــــدایـا؟!


پی نوشت:

می شود

بی هیچ چون و چرایی

تو رها گردانی

هر که در بند گرفتار شده ست؟!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۲۳
امیر حسین

در دل خود درد داشت،

در دل او جا نبود،

جای به جای دل او پر ز درد،

جای به جای دل او پر ز آه،

جای به جای دل او تنگ بود،


با دل خود حرف زد،

با دل خود درد گفت،

در دل خود یاد کرد،

یاد از آن روزها... :


پیش خودش - زیر لب - زمزمه ها کرده بود؛

پیش خدا؛ در به در او در زده بود هر دری؛

او طلب کرببلا کرده بود.

(ادامه شعر در ادامه مطلب)

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۲ ، ۰۸:۳۱
امیر حسین

وزن شعرم

بدون تو

به هم ریخته است...

آنقدر سنگین وزن شده که دیگر نمی تواند به پروازم در آورد!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۱
امیر حسین

یک عمر بُدی گرم عبادت ای دل،

یک عمر بُدی ز ذکر یارت غافل

برگرد به سویش و پایان ده

یک عمر، عبادتِ بی حاصل

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۲۲
امیر حسین

شاید امشب نفسی از طرف ماه آمد

یا که شاید خبری از دل آن چاه آمد

آید آن روز که از جان همه فریاد زنیم:

حافظا! یوسف گمگشته ات از راه آمد...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۵۹
امیر حسین

بستان بـاعث غـم را            مـن ز هـجـر تــو شـکستـم

بـنــمـا بـال و پــرم را            که رسـد بر تـــو دو دستـم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۹:۰۱
امیر حسین

باید این دل ز پس نفس بر آید

و به پرواز در آید

و رها گردد از این دوری و غربت

و از این رنج و ز محنت

و جدا گردد از این زاری و هجران

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۲۲
امیر حسین

می خواهم

شعری شوم سپید

تا تو مرا بسرایی

ای حسرت همه لحظه های من

                                  چشم های تو،

ای فرزند فاطمه(س)...


۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۲۱
امیر حسین

فضه!

مادرم را دریاب...

مادرم بین در و دیوار است


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۲ ، ۱۰:۲۸
امیر حسین

( این اولین دو بیتی من هستش که منتشر می کنم، البته یادم نیست اولین دوبیتی سروده شده هم هست یا نه! )


اینجا دو دست و قلم ها از آن اوست

از داغ واقعه خوانم برای دوست:


زندان شده ست زندگیم در فراق تو

دیدار روی یوسف کنعانم آرزوست

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۱ ، ۲۱:۵۱
امیر حسین

وقتی زمین خیلی تیره می شود

برف

این روزگار سیاه را

زیر خود می پوشاند

اما

کاش احتیاجی به برف نبود

کاش

زمین را

کثیف نمی کردیم

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۱۹:۰۰
امیر حسین
روز ها
یک به یک حاضری زدند
شنبه... حاضر
دیگر عادتم شده؛ شنبه های بی پناهی
یک شنبه... حاضر
یک شنبه ها هم همه تکراری
دوشنبه... حاضر
دوشنبه یعنی شروع بی قراری
سه شنبه... حاضر
بی قرار تر از بی قراری، اوج اوج تنهایی
چهارشنبه... حاضر
چهارشنبه انتهای بی نوایی
پنجشنبه... حاضر
پنجشنبه ها بوی یار می دهد، بوی رهایی، بوی تمام شدن این جدایی
جمعه...
جمعه...
جمعه...
جعمه ها شده انتظار
جمعه ها شده انتظار روی یار
انتظار روی یار منتظر
منتظر ولی... بدون یار
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۱ ، ۱۴:۳۱
امیر حسین

شعر هایم را

یک به یک - برای تو - می نویسم

می گذارم کنار تاقچه

تا شب ها که به تاقچه اتاقم سر می زنی
بدانی که حتی اگر منتظرت نباشم
حتی اگر عاشقت نباشم
حتی اگر قدمی سمت تو برداشته نباشم
اقلا گه گداری به یاد توام

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۱ ، ۰۸:۲۸
امیر حسین