خدایا
هوای این دل آلوده شده است
فکری بکن
بارانی بفرست
بانو
نام تو که می آید
غیرتم جریحه دار می شود
"زینب سلام الله علیها"
یا بن الزهرا
خون دل از من برای تو شده است
و ناله ی فراق از تو برای من!
البته خودم می دانم که این ناله ها برای تو یک منتظر نمی شود
چرا که ناله می زنم، اما وقت عمل...
دلم را آتش زدی
دیگر بس نیست؟
نمی خواهی با یک نظر آن را خاموش کنی؟
چیز زیادی که نمی خواهم
فقط یک لحظه دیدن تو...
یابن الزهرا
آقا
راست است که می گویند ما که گناه می کنیم آبروی تو هم می رود؟
راست است که می گویند تو هم گریه می کنی؟
راست است که می گویند تو هم خجالت می کشی؟
آه :((
نمی دانم چه بخواهم از تو
بگویم نگاهم کن
از نگاهت شرمنده می شوم
بگویم نگاهم نکن
مگر من جز امام زمانم که را دارم؟
از من رو برنگردان مولا
اگر تو هم مثل من رو برگردانی
دیگر چه فرقی بین من و توست؟
آقا
از کجا معلوم جمعه ی بعد من باشم؟؟
بیا آقا جان، بیا :((
ارباب!
تقصیر من چیست که گرفتار این دل شده ام؟
مگر تو نبودی که از همان بچگی مرا راهی مجلس عزایت کردی؟
مگر تو نبودی که مرا آواره کویت کردی؟
حالا چه کنم؟! این دل کربلا می خواهد!
اصلا به من ربطی ندارد
تو می دانی و آن
خودت دیوانه اش کردی، حالا خودت هم جوابش را بده
امروز دیدم
سرت چقدر شلوغ بود
اما باز هم
دست من را گرفتی ارباب.
عمریست که دستم را می گیری و قدر نمی دانم ...
وای بر من
تو از کار من چشم پوشیدی
اما من از خواست نفسم چشم نپوشیدم...
می گویند نگاه اول اگر غیر عمدی باشد اشکالی ندارد
اما
شاید لفظ نامحرم هم برایم صدق نمی کند
که یک نگاه غیرعمدی هم به شش گوشه ات نینداخته ام
( پی نوشت: می دانم تو رئوف تر از این حرف هایی... اما دل است دیگر، کربلا می خواهد. وقتی نصیبش نشود گله می کند! )
هیچ جا نمی روم
اصلا زیرانداز هم نمی خواهم
همینجا
جلوی در
روی خاک ها
می نشینم
مگر یک بنده به جز خانه ی صاحبش کجا را دارد خدای من؟!
تو تیغ بیاور
و من گردناصلا این گردن اگر در اختیار تو نباشد چه سودی دارد ارباب؟!
خدایا
می ترسم
پای طناب دار دوری از تو روم
و تو مرا نجات ندهی
می شنوی؟
صدای پای زائرانت است
همان جمعی که
خواستم بینشان باشم
اما نشد
ارباب... من هم کربلا می خواهم :((
خدایا شرمنده ام...
تو با اینکه من بد بودم از من گذشتی
اما
من با اینکه تو خوب بودی از "من" نگذشتم!
یادم نمی رود
تو همانی هستی
که وقتی دیدی بال و پر دلم شکسته است
آب و دانه اش دادی
و اجازه دادی در کویت پرواز کند
یابن الزهرا
تو را نمی بینم
و صدایت را نمی شنوم
اما باز هم دلم خوش است
چون می دانم حرف هایم را
گوش می دهی
و جواب
یابن الزهرا
فکرش را بکن
یک عمر انتظارش را بکشی
اما
بدون دیدنش بمیری
آقا... دلت می آید که چنین شویم؟؟
می دانم
خوب می دانم
ارزش یک پول سیاه هم ندارد این دل من
تو رایگان ببر
اصلا
تمام زندگیم هم روی آن
اگر جنس هایم را نفروشم می گندند
به پایت می افتم
خدایا
نگذار تباه شوم
برگ هایمان را گناهان آتش زدند
حالا تو هم می خواهی تبر برداری؟؟
مگر این درختان نیم سوخته دیگر چه دارند که آن ها را قطع کنی؟
سرزنش کن،هر چه می خواهی سرزنشمان کن... اما از ما راضی شو
( لک العتبی حتی ترضی... ؛ مناجات التائبین امام سجاد علیه السلام )
باران رحمت تو
یک جرعه اش هم نجات بخش است
یک جرعه باران می خواهم!
خدایا
نمی گویم تو را می خواهم
می گویم
می خواهم خودم همانی شوم که تو می خواهی
وگرنه من که هستم که تو را بخواهم؟؟
کاش روزی نرسد که
من بمانم
و یک پنجره
و یک راه طولانی
و یک عمر تمام شده
در انتظار تو...
از بچگی خط زیبایی نداشته ام
تقدیرم را تو باید بنویسی مولا
من که بنویسم، بد خط می شود!