زخمی که از نبود تو باشد خدای من
بهتر همان که نمک روی آن زنند...
زخمی که از نبود تو باشد خدای من
بهتر همان که نمک روی آن زنند...
می دانم
سیاهی بال هایم، میان اینهمه کبوتر، ممکن است چشمانت را بیازارد
اما
چه کلاغ ها که با اکسیر تو بال های سیاهشان سفید شد...
بگذار بار دیگر فقیران و خستهگان به درگاه تو آیند
رحمی...
پی نوشت:
ان شاءلله قراره سه شنبه عازم باشم، دعا کنید مشکلی پیش نیاد...
السلام علیک یا شمس الشموس...
آسمان
با تمام وسعتش
مقابل وسعت دل تو کم می آورد
دلی که از وسعتش "دورترین ها از تو" هم در آن جا می شوند...
پی نوشت:
خودم به چشم دیدم
که من هم در دلت جایی دارم
با آنکه دورترینم از تو...
این روزها
گمان می کنم خواب می بینم
که صحبت آمدن پیش تو می شود...
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
پی نوشت:
دلم تنگ است
اندازه ی دل یک کبوتر...
آقا
دلم عجیب کرده هوایتان
هوای صحن و سرا و
هوای لحظه ای اشک کنار ضریحتان...
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
پی نوشت:
کاش قبل امتحان ها قسمت می شد قدمی بر آستانش گذارم...
چه حال و هوایی می شود...
من،
شما،
ضریح شش گوشه تان . . .
تو که می دانی
چه سخت است "دل کندن"
مخواه که روزی دل هایمان از تو کنده شود...
نمی گویم راه نیست؛
هست...
اما
کاش پاهایم به راه می افتادند؛
راه خانه ی تو . . .
بیچاره این دل
که سکانش
به دست من افتاده است...
پی نوشت:
خدایا... دلم تو را می خواهد... کمک کن که به سمت تو آیم
دلم
برای خورشید
تنگ شده است . . .
. . . اندازه ی تمام کبوتر های حرمش
پی نوشت:
اطلبنا لزیارتک یا مولای...
دست بر نمی دارد
از سر من
خیال تو
کجایی آخر آقای مـــــــــن...
این دست ها
برای نوشتن
گرما می خواهند
آن هم نه هر گرمایی
گرمایی که از دل یار آمده باشد...
نمی دانم چه بگویم
هر بار
قطرات گریه را روی چشمانت جاری کردم
و هر بار
عرق شرم جاری شده ام را پاک کردی...
یادتان هست مولا؟
بارها
وقت خداحافظی
کنار ضریحتان
قول هایی رد و بدل شد...
قرار شد شما باز دعوت کنید
و من...
بارها شما به قول نداده تان عمل کردید
و من...
حق داری
حق داری سرزنش کنی بنده های بی وفایت را
با اینهمه بدی که ما کردیم
اینهمه سرکشی و طغ
آنقدر سرزنشمان کن تا راضی شوی
( لک العتبی حتی ترضی ، مناجات التائبین امام سجاد علیه السلام )