نمی دانم چگونه می توانم روی حرف تو حرفی بزنم
دلم را دعوت کنی به حریمت
و من
بی آن که تو بیرونش کنی
آن را از حریمت دور کنم...
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی
نمی دانم چگونه می توانم روی حرف تو حرفی بزنم
دلم را دعوت کنی به حریمت
و من
بی آن که تو بیرونش کنی
آن را از حریمت دور کنم...
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی
بازار را ببین
چه ارزان یوسف را فروختند
(
پی نوشت: به هر قیمتی که فروشیم کم است...
اما چقدر ساده به کم راضی می شویم!
)
معیار بعضی از ما شده دلمان!
وقتی دلمان چیزی می خواهد
چه خدا آن را صلاح بداند
و چه نداند
باید همان شود
وگرنه خدایمان خدای خوبی نیست!
شاید به جا باشد یک نفر به ما بگوید:
" بی وفا
سنگ ها را جمع نمی کنی از راهش
اقلا به پایش سنگ نزن
عمریست که منتظر است "
جمعه ها بهانه مان است
می خواهیم بگوییم منتظریم
اما خودمانیم
واقعا منتظریم؟!
زمانه ی عجیبیست
یک نفر را هزار و اندی سال به انفرادی فرستاده ایم
درها را به رویش قفل کرده ایم
مدام برایش زبان درازی می کنیم
و می گوییم:
بیا پیش ما...
یک چشم بند
از جنس دنیایی آن
کافیست
تا
از خدا غافل شویم
( پی نوشت: مراقب باشیم شیطان چشمانمان را نبندد... )
عبد باشیم یا نباشیم
او ربوبیت می کند
اما این رسم بندگی نیست...
مجنون که شویم
لیلایمان هم پیدایش می شود
مجنون که شویم
لیلایمان هم ظهور می کند!
چمدانش را بست، گفت می خواهم به سفر بروم
پرسیدم: کجا به سلامتی
_یه جای خوب! تو هم چمدونت را ببند...
_من دیگه واسه چی؟ من که قصد سفر ندارم
_هممون مسافریم، قصد هم نداشته باشی به زور می برنت، اگه از قبل چمدونت رو نبندی برات سخت تره!
( چمدانمان را که می بندیم نباید زیاد سنگینش کنیم...
یک کفن کافیست
بار اضافی که نمی گذارند ببریم، تازه جریمه هم دارد! )
امروز اندکی از نعمت هایت را شمردم
حساب کردم، هر ساعت حدود 1800 نعمت
و هر روز حدود 43200 نعمت
چگونه می توانم اینهمه نعمتت را شکر بگویم؟
( به قول سعدی علیه الرحمه: هر نفسی که فرو می رود، ممد حیات است و
چون برمیآید مفرح ذات. پس در هر نفسی، دو
نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب. )
در نماز که این را می گوییم
یعنی
هیچ وقت فراموش نکن
لاحول و لا قوة الا بالله
پی نوشت: غرور بد دردیست، عبادت 6000 ساله را برباد می دهد!
آهای!
این دنیا ارث پدریت نیست که هر کار خواستی بکنی
آن طرف خط بدجور حساب و کتاب می کنند!
یه روز می رسه که بهمون می گن
برگه ها بالا
دیگه هیچ کس چیزی ننویسه
وقت قیامته
"به خاطر من مهدی او را ببخش"
چه حالی می شوی
وقتی بعد از گریه برای تو
مولایت این را به خدا می گوید؟