مسکین بدون توشه رود،
مگر ارباب گذارد؟!
فکری در سرم پرسه می زند:
" می شود آسمان به زمین بیاید ؟!!
یا که زمین به آسمان رود... ؟! "
. . . سرم هوای پرواز دارد !!
آسـمــان هـا و زمـیــن غـرق بـه خــون خـواهــد شـد،
مــکــــن ای صــبـــــح طــلــــوع . . .
دلم آبرو می خواهد،
از جنس آبی که از دستان سقا ریخت؛
دلم آبرو می خواهد...
پاییز را دوست ندارم
اصلا / حالا که تو نیستی / بهار را هم دوست ندارم / ای تنها بهار دنیا ...
پ.ن:
چه بهار ها که پاییز شدند و تو نیامدی...
دوای درد دل فقط
تربت کربلای توست...
+ دلی هواییِ توست
(السلام علی من جعل الله الشّفاء فی تربته ( زیارت ناحیه مقدسه ) )
دسـتــان مــن
ســرشــارِ از شــور و وفــا
در کــربـلا بــودم اگــر . . .
پی نوشت:
واقعیت شاید گونه دیگر می بود اگر آنجا بودم، اما آرزو که عیب نیست ...
حـتــی بــا زبـان شـاکــریــن نـیــز کـه حـمــدتـــ را بــگــویـم کــافــی نـیــسـتــــ
چــه رســد بــه ایــن زبــان کـــه . . .
. . . نـگــویـم بـهــتــر !
اللهم لک الحمد حمد الشاکرین ( زیارت عاشورا )
( + )
امـشـبـــ
آسـمـان
پــر از سـتــاره اسـتــــ
پــرسـتــاره تــــر از هـمـیــشــه . . .
امـشــبــــ ســتـاره هــای آســمـان کـامــل شــده انــد . . .
( ألیوم اکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی، سوره مبارکه مائده آیه 3 )
عید سعید غدیر مبارک باد.
هنوز دلشان پر است
که نبی دست آنها را بالا نبرد
هنوز بیعت می کنند اما...
هنوز دستی در دست پیمبر است
و ما مردم جای بیعت به کار خود مشغولیم
یـکـــ یـا حـســیـن(علیه السلام) گـویــم و بـاران رســد ز راه
مـن عـاشـق هــر قـطــره ز اشــکــِــ مـُحـرّمـم
گوش هایش نمی شنید
مقداری از زیر شال بیرونشان آورد
کاش این بار گوش ها صدای خدا را می شنیدند . . .
هـــر بـــار کــه فـصـــل هـــا را تـقـسـیـــم کـردیــم
نــیـ ـمـــه ی دوم ســـال بــه مــن رســـیـد
+ بـــا یـکــــ پـایــیـــز بـیــشـتــر...
مــن مـُـــرده امــ
هــمـــچــــون درخـتـــان پـــایــیــــزی
در نــبــود بـهـــار...
اهــل هــــر جـــا بــاشـــم
مــشــهـــدتــــ شـهــر مـــن اســتــــ ؛ شـــهـر دلــــم...
+ هـــوای تـــ♥ــو از ســـر نـمـــی رود جـــانــآ
مرده شور هم انگار خوابش برده بود
یادش رفت سینمای ایران را ببرد ... !
پروانه ی بیچاره چند لحظه زودتر از آن که باید، از پیله اش بیرون آمد
و تا آخر عمر جای پرواز کردن؛ راه رفت...
دل پروانه ام! مراقب باش از خدا نخواهی زودتر از وقتی که باید، از پیله بیرون آورد تو را ...
لحظات آخر بود، می خواست آخرین حرف هایش را بگوید، آخرین کلمات در چند لحظه مانده به وداع از دنیا. شاید مهمترین وصیت...
چشمانش را باز کرد. صدایش شنیده شد که خواست که همه خویشاوندان را جمع کنند. وقتی که جمع شدند بار دیگر چشمانش را باز کرد و این بار صحبتش را گفت...
"شفاعت ما به کسانی که نماز را سبک بشمرند نمی رسد"*...
پی نوشت:
آه
با این نمازهایم
نکند شفاعتت نصیبم نشود
یا جعفر بن محمد...
*إنّ شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلاة ، سفینةالبحار، جلد 2، صقحه 19
شهادت امام جعفر صادق علیه السلام تسلیت باد
نمی دانم
عهدهایم پایه ندارند
یا من پای ماندن ندارم
که پای عهدهایم نمانده ام...
پیداست
که از همان قدیم
پر بوده از صفا...
از ازل تا به ابد پر از صفاست آنجا...
(تصویر در ادامه مطلب)
تـــــــو هـمـــیـشــه دســتــــ و دل بــــازی
امـــا مــن
هـمـــان بـــخـیـــل هـمــیـشـــگـی . . .
الحمدلله الذی اسئله فیعطینی، و إن کنت بطیئًا حین یدعونی
سپاس برای خداییست که هر گاه از او درخواست کردم بلافاصله عطا می کند، در حالی که وقتی او از من قرض می خواهد من بخل ورزم
(مناجات ابوحمزه ثمالی)
خـــورشـیــد
آفــتـابـــگـــردان اســــتـــــ
در مــقـــابــل تــــو . . .
پی نوشت:
خورشید تر از تو ندیدم به دنیا، بیا ...