به طعم گندم

با تمام تلخی همیشگی؛ گندم پدر هنوز روی خوشه است، روی خوشه هاست...

بسم الله الرحمن الرحیم
در نبود تو
می نویسم از برای تو
از برای گریه های شامگاه تو...

می شود برای ما دعا کنی
آن زمان که می چکد
قطره های اشک از دو دیدگان تو
بعد دیدن کار های ما،
در نبود تو...؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شعر هایم
همه ناتمامند
آخر
در انتظارند تا "تو" تمامشان کنی
ای پایان خوش تمام آرزو ها . . .

آخرین نظرات

۱۴۷ مطلب در دی ۱۳۹۱ ثبت شده است

چه زندگی یی شده است!

هر روز صبح عهد می خوانیم

و هر روز عصر عهد می شکنیم...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۱ ، ۲۳:۰۰
امیر حسین

در زندگیت

مراقب حیوانات درنده باش باش

چندیست که شهرنشین شده اند!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۱ ، ۲۲:۵۹
امیر حسین
گل که می چینی
اقلا قنچه هایش را کاری نداشته باش
مخصوصا اگر غنچه اش سه ساله بود...
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۱ ، ۱۸:۵۲
امیر حسین

و هذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان

زیادیان و مروانیان هلهله کردند

کنار گودال

و کنار خیابان

الهم العنهم جمیعا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۱ ، ۱۶:۱۱
امیر حسین

عجب صفایی دارد

اشک ریختن

زیر پرچم تو

یا اباعبدلله

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۱ ، ۱۱:۱۱
امیر حسین

من مقصرم مولا

اما

مگر تو بخشنده نیستی؟؟

مرا ببخش...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۱ ، ۱۶:۲۱
امیر حسین

چشمی که شما را نمی بیند

کور است

یابن الزهرا

چشمانم را شفا بده مولا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۱ ، ۱۵:۱۸
امیر حسین

یادم نمی رود

تو همانی هستی

که وقتی دیدی بال و پر دلم شکسته است

آب و دانه اش دادی

و اجازه دادی در کویت پرواز کند

یابن الزهرا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۱ ، ۱۵:۰۰
امیر حسین

تو را نمی بینم

و صدایت را نمی شنوم

اما باز هم دلم خوش است

چون می دانم حرف هایم را

گوش می دهی

و جواب


یابن الزهرا


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۱ ، ۱۴:۵۹
امیر حسین

فکرش را بکن

یک عمر انتظارش را بکشی

اما

بدون دیدنش بمیری

آقا... دلت می آید که چنین شویم؟؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۱ ، ۱۴:۳۰
امیر حسین

تیری که با چشمان سقا چنین کرد

با گلوی علی چه می کند؟؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۱ ، ۱۳:۱۷
امیر حسین

خودت را جای مولایت بگذار

با داشتن امثال من و تو

چه کم دارد از خون دل؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۱ ، ۱۱:۳۹
امیر حسین

حالم را دیدی

باز هم سراغم نیامدی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۱ ، ۲۲:۲۹
امیر حسین

رفاقت هم که می کنی

با کسی کن که ارزشش را داشته باشد

مثلا

خدا!

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۱ ، ۱۶:۲۱
امیر حسین

واقعا ترس دارد

وقتی که

گناه می کنیم

و همچنان خدا به ما لطف می کند


۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۱ ، ۱۴:۲۱
امیر حسین

یادت باشد

اول کسی که گفت "من"

شیطان بود!

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۱ ، ۱۴:۰۳
امیر حسین

گفت زمستان که شود گل نرگس می روید

حالا عمریست که زمستان شده است

اما او نمی دانست

تا بهار نشود

گل نرگس نمی روید

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۱ ، ۱۳:۱۶
امیر حسین

پرسیدم شغلت چیست؟

جواب داد: کشاورزی

_اینجا که چیز دیگری نوشته است

_آن شغل موقتیم است... آنجا بذر می پاشم، تا وقت درو پشیمان نشوم!


( قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : الدنیا مزرعةالاخرة ، دنیا مزرعه ی آخرت است )

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۱ ، ۱۲:۲۷
امیر حسین

حالا که آسمان ابریست

حال عالم را می بینی؟

عالم هم بیشتر از ما منتظر آفتاب است!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۱ ، ۱۲:۲۳
امیر حسین
برای باز کردن درها
به دست نیازی نیست
وگرنه عباس(ع) باب الحوائج نبود!
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۲۱:۵۱
امیر حسین

می دانم

خوب می دانم

ارزش یک پول سیاه هم ندارد این دل من

تو رایگان ببر

اصلا

تمام زندگیم هم روی آن

اگر جنس هایم را نفروشم می گندند

به پایت می افتم

خدایا

نگذار تباه شوم


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۲۰:۴۱
امیر حسین

خدا گفت به من سجده کنی

اما می دانم

من هم ممکن است مانند تو گمراه شوم...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۲۰:۳۴
امیر حسین

چه مونث باشی

چه مذکر

یک چیز مهم است

که مرد باشی!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۱۹:۵۳
امیر حسین

وقتی سد ها را در زندگیت می بینی

جای انگشت کردن در سوراخ های آن

برای آنها سوراخ ایجاد کن

توکل

توبه

امید

تلاش

تغییر

و...

به هر تعداد که نیاز است

همین سوراخ ها سد را خراب می کنند!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۱۹:۲۴
امیر حسین

وقتی زمین خیلی تیره می شود

برف

این روزگار سیاه را

زیر خود می پوشاند

اما

کاش احتیاجی به برف نبود

کاش

زمین را

کثیف نمی کردیم

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۱۹:۰۰
امیر حسین

شنیده بود باید خودش را در آیینه نگاه کند

تا بفهمد کیست

اما کسی به او نگفت آیینه های موازی

تو را بی نهایت بیشتر از آنی که هستی نشان می دهند

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۱۲:۵۷
امیر حسین

برگ هایمان را گناهان آتش زدند

حالا تو هم می خواهی تبر برداری؟؟

مگر این درختان نیم سوخته دیگر چه دارند که آن ها را قطع کنی؟

سرزنش کن،هر چه می خواهی سرزنشمان کن... اما از ما راضی شو


( لک العتبی حتی ترضی... ؛ مناجات التائبین امام سجاد علیه السلام )

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۰۹:۲۱
امیر حسین

حتی واژه ها هم

وقتی به تو نرسند

راهی بن بست می شوند

اصلا واژه یی که تو در آن نباشی واژه نیست!

واژه باید منتظر باشند

واژه باید بوی انتظار بدهد

واژه باید از تو بگوید

و الا

یاوه می شود!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۱ ، ۱۷:۱۲
امیر حسین

غیر از تو که را دارم

در سختی هایم

یا عدّتی عند شدّتی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۱ ، ۱۷:۰۵
امیر حسین

باران رحمت تو

یک جرعه اش هم نجات بخش است

یک جرعه باران می خواهم!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۱ ، ۱۶:۳۲
امیر حسین