به طعم گندم

با تمام تلخی همیشگی؛ گندم پدر هنوز روی خوشه است، روی خوشه هاست...
جمعه, ۴ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۵۹ ق.ظ

از من؛ به مناسبت یک سال نوشتن( ثابت به مدت 4 روز )

این بار

می خواهم به زبانی دیگر نویسم . . .

سلام علیکم

می خواهم حرف بزنم نه این که نوشته ادبی بگذارم، اینجا می نویسم که فضای وبلاگ عوض نشود

عذرخواهم که طولانی می نویسم، اما برای آنهاست که بیشتر می خواهند بدانند چه شد "به طعم گندم"( که شاید به زودی نامش تغییر کند) به اینجا رسید...

گذشته ها

علاقه زیادی به نوشتن داشتم

اما مدام می گفتم که نمی توانم بنویسم

می گفتم خوش به حال آنها که قلم زیبایی دارند

مدام غبطه می خوردم

اگر هم دستی به قلم می بردم هر کار می کردم به آن چیزی که می خواستم نمی رسیدم

و از خدا و امام رضا علیه السلام می خواستم که یاری کنند تا در راهشان بنویسم

گذشت

یادش به خیر

حدود یک سال پیش از این بود

3 مرداد 91 

ماه رمضان

مشهد الرضا علیه السلام

اولین بار که تصمیم گرفتم بصورت جدی نوشتن را شروع کنم

با یکی از آشنایان - که به حال نوشته هایش غبطه می خوردم - صحبت کرده بودم، می گفت شروع من از حرم امام رضا علیه السلام بود.

و من دلم را به دریا زدم

از مولا خواستم که خودش کمک کند تا بنویسم

شوری تازه پیدا کرده بودم

یک وبلاگ جدید - "راوی" - ساختم و "اولین پست" خودم در آن را گذاشتم

دیگر گرم نوشتن شده بودم

سعی می کردم ک

گاه حس می کنم که مغرور می شوم از نوشته هایم

اما وقتی فکرش را می کنم می فهمم هر چه به آن مغرور می شوم از من نیست

نمی خواهد به حساب تواضع بگذارید این حرف ها را

واقعیت است

قبل آن روز اول که به یاری مولا و خدایش بصورت جدی شروع به نوشتن کردم مگر چه داشتم؟!

اصلا پلاک 14( وبلاگ قبل از راوی، گمانم اولین وبلاگی که مطلب گذاشتم ) هم می تواند گواهی دهد که من هیچ نداشتم...

او به من داد این قلم را، چیزی که خودش اراده کند می تواند بگیرد.

بعضی دوستان تعریف می گویند که "قلم زیبایی داری" اما من می گویم "خدای زیبایی دارم"، خدایی که از او خواستم قلمی زیبا به من بدهد و حالا به گفته ی دوستان...

بعد ها بود که با "بیان" آشنا شدم

و یکی از نویسندگان عزیز ( عین-لام ) قبول کردند که برایم دعوتنامه بفرستند

و "اولین پست" اینجا گذاشت شد.

و در این خانه ی جدید پیشرفت هایی - به لطف او - حاصل شد

آنقدر به من لطف شد که آرزو داشتم طبع شعری داشته باشم و از خدا، و از امام رضا علیه السلام، طبع شعری خواستم مطابق میلشان، و آنقدر لطف داشتند به من که هرچند به پای اساتید نمی رسد طبعم اما همین هم از نداشته هایم بود...

و حالا

این نوشته ها( که انتشار داده هاشان نزدیک به هزار نوشته اند) با دستان من نوشته می شوند

اما دستانی که از خود هیچ ندارند، مگر کاستی

اینجا و هر جای دیگر من و او نوشته هایم را تقسیم کرده ایم:

هر کجا در این نوشته ها که زیباییست، همه از اوست، که إن الله جمیل

و هر کجا که زشتیست همه از من است

و امیدوارم که خودش زشتی ها را همه به زیبایی خودش تبدیل کند...

_

خداوندا

تو را بابت هر چه دادی و هر چه خواستم اما ندادی شکر می گویم

که هر دو از روی لطف توست...

الحمدلله رب العالمین

_

التماس دعا

یا زهرا سلام الله علیها



نوشته شده توسط امیر حسین
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

به طعم گندم

با تمام تلخی همیشگی؛ گندم پدر هنوز روی خوشه است، روی خوشه هاست...

بسم الله الرحمن الرحیم
در نبود تو
می نویسم از برای تو
از برای گریه های شامگاه تو...

می شود برای ما دعا کنی
آن زمان که می چکد
قطره های اشک از دو دیدگان تو
بعد دیدن کار های ما،
در نبود تو...؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شعر هایم
همه ناتمامند
آخر
در انتظارند تا "تو" تمامشان کنی
ای پایان خوش تمام آرزو ها . . .

آخرین نظرات

این بار

می خواهم به زبانی دیگر نویسم . . .

سلام علیکم

می خواهم حرف بزنم نه این که نوشته ادبی بگذارم، اینجا می نویسم که فضای وبلاگ عوض نشود

عذرخواهم که طولانی می نویسم، اما برای آنهاست که بیشتر می خواهند بدانند چه شد "به طعم گندم"( که شاید به زودی نامش تغییر کند) به اینجا رسید...

گذشته ها

علاقه زیادی به نوشتن داشتم

اما مدام می گفتم که نمی توانم بنویسم

می گفتم خوش به حال آنها که قلم زیبایی دارند

مدام غبطه می خوردم

اگر هم دستی به قلم می بردم هر کار می کردم به آن چیزی که می خواستم نمی رسیدم

و از خدا و امام رضا علیه السلام می خواستم که یاری کنند تا در راهشان بنویسم

گذشت

یادش به خیر

حدود یک سال پیش از این بود

3 مرداد 91 

ماه رمضان

مشهد الرضا علیه السلام

اولین بار که تصمیم گرفتم بصورت جدی نوشتن را شروع کنم

با یکی از آشنایان - که به حال نوشته هایش غبطه می خوردم - صحبت کرده بودم، می گفت شروع من از حرم امام رضا علیه السلام بود.

و من دلم را به دریا زدم

از مولا خواستم که خودش کمک کند تا بنویسم

شوری تازه پیدا کرده بودم

یک وبلاگ جدید - "راوی" - ساختم و "اولین پست" خودم در آن را گذاشتم

دیگر گرم نوشتن شده بودم

سعی می کردم ک

گاه حس می کنم که مغرور می شوم از نوشته هایم

اما وقتی فکرش را می کنم می فهمم هر چه به آن مغرور می شوم از من نیست

نمی خواهد به حساب تواضع بگذارید این حرف ها را

واقعیت است

قبل آن روز اول که به یاری مولا و خدایش بصورت جدی شروع به نوشتن کردم مگر چه داشتم؟!

اصلا پلاک 14( وبلاگ قبل از راوی، گمانم اولین وبلاگی که مطلب گذاشتم ) هم می تواند گواهی دهد که من هیچ نداشتم...

او به من داد این قلم را، چیزی که خودش اراده کند می تواند بگیرد.

بعضی دوستان تعریف می گویند که "قلم زیبایی داری" اما من می گویم "خدای زیبایی دارم"، خدایی که از او خواستم قلمی زیبا به من بدهد و حالا به گفته ی دوستان...

بعد ها بود که با "بیان" آشنا شدم

و یکی از نویسندگان عزیز ( عین-لام ) قبول کردند که برایم دعوتنامه بفرستند

و "اولین پست" اینجا گذاشت شد.

و در این خانه ی جدید پیشرفت هایی - به لطف او - حاصل شد

آنقدر به من لطف شد که آرزو داشتم طبع شعری داشته باشم و از خدا، و از امام رضا علیه السلام، طبع شعری خواستم مطابق میلشان، و آنقدر لطف داشتند به من که هرچند به پای اساتید نمی رسد طبعم اما همین هم از نداشته هایم بود...

و حالا

این نوشته ها( که انتشار داده هاشان نزدیک به هزار نوشته اند) با دستان من نوشته می شوند

اما دستانی که از خود هیچ ندارند، مگر کاستی

اینجا و هر جای دیگر من و او نوشته هایم را تقسیم کرده ایم:

هر کجا در این نوشته ها که زیباییست، همه از اوست، که إن الله جمیل

و هر کجا که زشتیست همه از من است

و امیدوارم که خودش زشتی ها را همه به زیبایی خودش تبدیل کند...

_

خداوندا

تو را بابت هر چه دادی و هر چه خواستم اما ندادی شکر می گویم

که هر دو از روی لطف توست...

الحمدلله رب العالمین

_

التماس دعا

یا زهرا سلام الله علیها

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۰۴
امیر حسین

نظرات  (۱۲)

۰۵ مرداد ۹۲ ، ۰۸:۰۲ محمد علــی
سـلام

مطالب وبتون عالی هستش

قدر خودتون رو بدونید


 این رو بدونید

  نوشتن حتی یک کلمه  برای ائمه ع لیاقت می خواد

جز این بود حتی کلمه ای روی کاغذ نقش نمی بست ......


و یه چیز دیگه

نزدیک پنج ماه هست که  تقریبا هر روز به وب شما سر می زنم

 و به عبارتی سر می زنیم ( بچه های هیئت )

و از بیشتر مطالب شما در  پیامک های  هیئت خودمون استفاده می کنیم

در واقع منبع اصلی پیامک ها  هستند

که با اقبال  خیلی  زیادی روبرو شده

ان شاء الله که راضی به این امر باشین .....


در پناه خدای مهدی عج باشید

یا علی

پاسخ:
سلام اخوی
چی بگم...
می دونم لیاقت این لطف خدا و ائمه رو ندارم...
و این که
خوشحالم که این نوشته ها تونستن لیاقت پیدا کنن تو پیامک های یه هیئت استفاده شن
بله راضی هستم
التماس دعا
یا زهرا سلام الله علیها
تولدش مبارک
پاسخ:
سلام علیکم
تشکر.
۰۶ مرداد ۹۲ ، ۰۹:۲۸ بهاره معینی
سلام به به نمی دونستم داداشمون نویسنده اس
انشالله همیشه موافق باشید
پاسخ:
سلام علیکم
ممنون همچنین ان شاءلله
به طاهرجان سلام برسونید
قلمتون پاینده و در خدمت اهل بیت بادا........لینک شدید
پاسخ:
سلام علیکم
همچنین ان شاءلله
الان بنده هم شما رو لینک می کنم.
سلام..

خوش به حالتون که میتونید قشنگ بنویسید...حالتون رو خوب بیان کنید

نوشته هاتون به دل میشینه...

پایدار باشید و در راه اهل بیت
پاسخ:
سلام علیکم
همش لطف خداست...
همچنین ان شاءلله.
قلمتون استوار...وبلاگتون پایدار...همتتون بسیار


به روزم 
پاسخ:
سلام علیکم
متشکرم.
امشب را در کنار ثانیه ها آمین گوی آرزوهایت می شوم
آرزویم را دعا کن!!!!!
التـــــــــــــــــــــ...ــــــــــــــــــــــــــماس دعا ...
پاسخ:
سلام علیکم
تشکر...
التماس دعا
سلام بزرگوار
از مطلب شما استفاده کردیم
+ بروزیم با یک مطلب از امام خامنه ای
* منتظر نظراتون *
پاسخ:
سلام علیکم
از این مطلب استفاده کردید؟!
سلام ........خداقوت وبلاگ خیلی زیبایی دارید ....... منم تازه دست به کار شدم .....لینکتون کردم .......خوشحالم میشم شمام لطف کنید وبلاگ بنده رو لینک کنید .......ممنون یاعلی.....تو این شبا التماس دعا.......
پاسخ:
سلام علیکم
متشکر
التماس دعا
یا زهرا سلام الله علیها
۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۲۹ سمیه ناصری
من همیشه از خوندن مطالب شما لذت میبرم
همیشه فکر میکنم که اصلا تو نوشتن استعدادی ندارم
کنار هم گذاشتن کلمات رو خوب بلد نیستم
البته میدونم که باید سطح مطالعاتمو ببرم بالا
کلا امیدوار شدم
با این نوشته های شما
شاید من هم روزی ....آرزو که بر جوانان عیب نیست
سلام و ادب ...
خدا قوت
شهادت مولا تسلیت
بروزیم...
پاسخ:
سلام علیکم
بنده هم تسلیت عرض می کنم
ممنون.
۰۸ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۳۳ سفیـــر نـــور
سلام
ماام دعا کنید تروخداااا
پاسخ:
سلام علیکم
چشم، محتاجم به دعا...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی