به طعم گندم

با تمام تلخی همیشگی؛ گندم پدر هنوز روی خوشه است، روی خوشه هاست...
سه شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۱، ۰۳:۰۳ ب.ظ

سوال قبل مهمانی!

خونریزیش شدید بود
من را صدا کرد و گفت
یادت هست داخل صبحگاه بیسکویت می دادید؟
من یکی از آنها را که سهم خودم بود برای دخترم بردم، اشکال ندارد؟
جوابش را که دادم چشمانش را بست، انگار منتظر همین یک جواب بود


نوشته شده توسط امیر حسین
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

به طعم گندم

با تمام تلخی همیشگی؛ گندم پدر هنوز روی خوشه است، روی خوشه هاست...

بسم الله الرحمن الرحیم
در نبود تو
می نویسم از برای تو
از برای گریه های شامگاه تو...

می شود برای ما دعا کنی
آن زمان که می چکد
قطره های اشک از دو دیدگان تو
بعد دیدن کار های ما،
در نبود تو...؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شعر هایم
همه ناتمامند
آخر
در انتظارند تا "تو" تمامشان کنی
ای پایان خوش تمام آرزو ها . . .

آخرین نظرات

سوال قبل مهمانی!

سه شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۱، ۰۳:۰۳ ب.ظ
خونریزیش شدید بود
من را صدا کرد و گفت
یادت هست داخل صبحگاه بیسکویت می دادید؟
من یکی از آنها را که سهم خودم بود برای دخترم بردم، اشکال ندارد؟
جوابش را که دادم چشمانش را بست، انگار منتظر همین یک جواب بود
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۱/۰۹/۲۸
امیر حسین

نظرات  (۱)

۰۳ بهمن ۹۱ ، ۲۱:۴۰ حاتم ابتسام

چه دل پاکی!

ای کاش همه به اندازه یک بیسکویت به این دنیا بدهکار بودیم

پاسخ:
کاش :-S

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی