باز هم تمام گل ها گران بود، به جز زیباترین و خوشبو ترینشان
هنوز هم کسی خریدار گل نرگس نبود...
السلام علیک یا مولانا یا صاحب الزمان.

پ.ن: ببخشید که این مدت نبودم، رفته بودم سفر.
بسم الله الرحمن الرحیم
یه مدته می خوام باهاتون رفیق شم
اما شهدا که رفیق بی معرفت نمی خوان... خودتون بگین؛می خواین؟!
آی شهدا... میشه دست رفیقتون رو بگیرین و نذارین نارفیقی کنه؟
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی می بینی چه اوضاعی دارند حسابی غبطه می خوری
گاهی اوقات حس می کنی اصلا از ما نیستند
مال جایی دیگرند
آنقدر توی رفاه غرق شده اند که فکر میکنی هیچ چیز را جز داشته هایشان نمی بینند
و در عین حال می بینی همه چیز را می بینند
و مگر کسانی که خدا را دارند غیر از این انتظار می رود از آنها؟
مرفه واقعی آنها اند
آنها که روحشان در رفاه است
کاش ما انسان ها معنای واقعی رفاه را بفهمیم
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا
دستمان را گرفتی و به اینجا کشاندی
در خطرات زندگی کنارمان بودی
همیشه پشتمان به تو گرم بود
هر وقت به مشکل برخوردیم به بالا نگاهی انداختیم، تازه فهمیدیم مشکلاتمان مقابل پشتیبانمان هیچند
پس چه می شود ما را که باز هم گاهی از تو دور می کنیم خودمان را؟
بسم الله الرحمن الرحیم
مدت ها با خودش کلنجار می رفت
اما و اگر های بسیار...
از هر دری که خواست وارد شود یک توجیه نامربوط جور می شد و راه را می بست.
ولی این بار دیگر راه حلش از نظر خودش ردخور نداشت.
تمام جوانب را سنجیده بود.
ذره ذره صحبت هایش را تنظیم کرده بود.
با تمام ترسی که در دلش داشت توکل به خدا کرد و همه ی افکاری که جلویش را میگرفتند را کنار گذاشت.
جلو رفت
_سلام؛ ببخشید آقا میتونم چند لحظه وقتتون رو بگیرم؟
_سلام، بله درخدمتم
با مهربانی دست مرد را گرفت و او را به گوشه ای کشاند
_اینجا خیابونه، بعضیا می خوان از ناموس بقیه استفاده کنن برای لذت خودشون، حیف نیست خانمی که همراهتونن هدف این چشم چرونی ها باشن؟!
مرد به همراهیش نگاه کوچکی کرد، کمی مکث کرد و با خودش فکر کرد. بعد از تشکر، خداحافظی کرد و سمت همسرش رفت و...
حالا که آن خانم حجابش را درست کرده بود تازه فهمیده بود اگر او بخواهد کارهایی که سخت ترین به نظر می آیند چقدر آسان می شوند.
بسم الله الرحمن الرحیم
دیشب یاهو بودم
یکی از بچه ها که آنلاین بود برای وضعیتش نوشته بود:
"حسین جان آنی؟ اگه نبودم ساعت 11 بیا"
دلم یه جوری شد...
حسین جــــان
مگر میشود آنلاین نباشی؟
اگر تو نبودی که من اینجا نبودم
اگر از بچگی دستم را نمی گرفتی و نمی گذاشتی به مجلس عزایت بیایم که بدبخت بودم
حســـــــــین :((
و از آن سخت تر برای دل بخش دوم است:
"اگه نبودم ساعت 11 بیا"
آقا
یعنی ممکن است یه شب هم پیش من بیایی؟!
می شود هر وقت که من هم نبودم، همان ساعت یازده - یا هر ساعت که خواستی- پیشم بیایی؟
و قدمت را روی چشمانم بگذاری
یا این که فرزندت- مهدی عج - را پیشم بفرستی؟!
آه!!!!!!! :((
بسم الله الرحمن الرحیم
داشتم به این فکر میکردم که چقدر خوب میشد اگر فکر ما فیلتر داشت
یعنی برای آن یک فیلتر تعریف می کردیم.
به نظر شما شدنیست؟!
بسم الله الرحمن الرحیم
گاهی اوقات دل هایمان رسوب میکنند
چرکین می شوند
بدترین حالت وقتیست که خودمان متوجه این زشتی های وارد شده به قلب نشویم...
1- نباید بگذاریم هر چیزی وارد دل شود
2- اگر هم چیزی وارد شد باید رسوب زدایی کرد، وگرنه ممکن است به جایی برسیم که این بدی ها با هرچه از دریچه ی قلبمان وارد میشود عجین شوند و بوی خود را به آن بدهند. هر چیزی هم که مقابله کرد را عبور ندهند.
یکی از راه ها می تواند یاد دائمی خدا و ائمه باشد.
به نظر شما چه راه های دیگری وجود دارد برای دو مساله ی بالا؟
بسم الله الرحمن الرحیم
توی پست دیروزم گفتم خدایا ما را از این بلاتکلیفی در بیاور
اما فکرش را که می کنم می بینم اصلا معنی ندارد!
مگر می شود کسی که خدا را دارد بلاتکلیف بماند؟
دلیلی برای بلاتکلیفی نیست
بسم الله الرحمن الرحیم
چقدر سخته که آدم نداند باید چیکار کند!
یا شاید هم فکر میکند که نمیداند!
خدایا خودت ما را از این بلاتکلیفی در بیاور و کاری کن که تمام زندگیمان در راه تو باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
تا حالا شده حس کنید سرطان گرفتید؟!
سرطان روحی!
حس کنین یه چیزی افتاده تو روحتون و داره از درون ذره ذره وجودتون رو از بین میبره و حسابی از خدا دورتون میکنه!
من هم حس نکردم
اما باید مراقب باشیم
همیشه گفتن "پیشگیری بهتر از درمان است"!
بسم الله الرحمن الرحیم
ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه؛ انک انت الوهاب
و این چیزیست که از آن می ترسم!
خدایا، نکند روزی برسد که تو دستمان را ول کنی و به جایی برسیم که قلب هایمان به تو پشت کنند - آن هم بعد از رو آوردن به تو - و بدتر از آن؛ فکر کنیم که راه درست را انتخاب کرده ایم!
گاهی اوقات فکر می کنم ترس من بی مورد است... مگر می شود خدا بنده اش راه رها کند؟!
خودت کمک کن که تمام تلاشمان را در راهت بکنیم و هیچ وقت از تو دور نشویم
که تمام امیدمان به توست
بسم الله الرحمن الرحیم
کوله بار ما از این ضیافت - هر چند اگر اندک باشد - باز هم نعمت بسیار بزرگیست و باید به خاطر آن جشن گرفت
خدایا از تو تشکر میکینم که یک بار دیگر ما را به میهمانی خودت دعوت کردی
کوله بارمان را به تو می سپاریم
تا شیطان و نفسمان آن را از چنگمان درنیاورند
که تو بهترین مراقبانی
بسم الله الرحمن الرحیم
می گویند باید سوخت و ساخت، اما من میگویم با بودن او باید ساخت، اما سوختن نه...
همان کسی که حتی اگر هیچ کس هم برای گفتن دردت پیدا نشود باز هم مطمئن هستی که او صدایت را می شنود. و همیشه همدم توست.
اما کاش لااقل آنقدر ایمانمان قوی بود که همیشه وقتی با او درددل میکردیم جوابش را هم می شنیدیم... در اینصورت شاید دیگر "درد دل" معنی نداشت! یا حداقل شاید باقی ماندن" درد "در دل معنی نداشت، و دیگه هیچ دردی نگفته و جواب نگرفته نمی موند!
پ.ن: میخواستم درددل کنم تو این پست، اما گاهی اوقات فقط به خودش میشه درد ها رو گفت!
بسم الله الرحمن الرحیم
فقط چند ساعت مانده که تمام شود... فقط جند ساعت!
خدایا
همش میترسم که کوله بارم خالی باشه
تو به هر کاری قادری
خودت کاری کن که تا سال آینده- و تا آخر عمرمان -راضی باشیم از وضعمان
و همانی باشیم که تو میخواهی
پ.ن: هنوز نتم درست نشده و مجبورم وقتایی که کار ضروری دارم با دایال آپ وصل شم. ان شاءلله که امروز درست شه.
بسم الله الرحمن الرحیم
گاهی اوقات جای "عقل" را در تصمیم گیری های ما "احساسات" میگیرد!
چیزی که شاید برای بسیجی ها گاهی اتفاق می افتد
کاش کمی فکر میکردیم
که آیا اگر رهبرمان در این موقعیت بود، از کار ما خوشش می آمد؟!
پ.ن1: خطاب به کسانی که هنگام سخنرانی ناطق نوری در شب بیست و سوم رمضان در حرم مطهر امام رضا وقتی که ناطق حرفای بو دار و بی ربط به مناسبت و مکان زد اونجوری رفتار کردن.
پ.ن2: این چند روز نتم مشکل داره، شاید پست نذارم.