به طعم گندم

با تمام تلخی همیشگی؛ گندم پدر هنوز روی خوشه است، روی خوشه هاست...
يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۱، ۱۲:۵۸ ب.ظ

مینیمال هشت سطر دفاع مقدس

به دنیا آمد
پرستار از اتاق آمد بیرون و بابایش را صدا کرد، اما...

بزرگ تر شد
کم کم حرف زدن یاد گرفت و بابایش را صدا کرد، اما...

مدرسه رفت
دانشگاه رفت
ازدواج کرد

اما هر چه بابایش را صدا کرد جز یک قاب عکس چیزی ندید...!
***مسابقه مینیمال نویسی هشت سطر دفاع مقدس جبهه جهادگران مجازی


نوشته شده توسط امیر حسین
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

به طعم گندم

با تمام تلخی همیشگی؛ گندم پدر هنوز روی خوشه است، روی خوشه هاست...

بسم الله الرحمن الرحیم
در نبود تو
می نویسم از برای تو
از برای گریه های شامگاه تو...

می شود برای ما دعا کنی
آن زمان که می چکد
قطره های اشک از دو دیدگان تو
بعد دیدن کار های ما،
در نبود تو...؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شعر هایم
همه ناتمامند
آخر
در انتظارند تا "تو" تمامشان کنی
ای پایان خوش تمام آرزو ها . . .

آخرین نظرات

مینیمال هشت سطر دفاع مقدس

يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۱، ۱۲:۵۸ ب.ظ
به دنیا آمد
پرستار از اتاق آمد بیرون و بابایش را صدا کرد، اما...

بزرگ تر شد
کم کم حرف زدن یاد گرفت و بابایش را صدا کرد، اما...

مدرسه رفت
دانشگاه رفت
ازدواج کرد

اما هر چه بابایش را صدا کرد جز یک قاب عکس چیزی ندید...!
***مسابقه مینیمال نویسی هشت سطر دفاع مقدس جبهه جهادگران مجازی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی