بی نوایان شهرمان همه پُر از نبودن تو اند
و من
پُر تر از همه؛
ببخش...
پی نوشت:
خوشا با تو بودن
به جای این همه "سین" ها
شاید کمی بهتر بود اگر
سفره جای یک "میم" بود، میم "مولا"...
(عجل الله تعالی فرجه)
پی نوشت:
الفباء نیز کم می آورد
اینقدر که ما فقط "حرف" می زنیم، بدون صرف هیچ جمله ای...
بوته های ناب شقایق
در هوای پاییزی
اندک، اما یافت شدنی...
***
می گفت:
بهار که گلستان است، چرا اینقدر خود را سرگردان پاییز می کنی؟!
گفتم:
شقایق ناب آن است که پاییزش بهاریست
و او ناب می خواهد
گلستان را...
***
ببین...
این ها همه از نبود توست
اگر بودی
نه دنبال پاییز بودیم
نه دنبال شقایق
اگر بودی
همه بهار، همه شقایق، همه تو...
پی نوشت:
سخت است دیدن درختان تنومند و گل های لطیفی که پاییز را پژمرده می شوند...
ای پایان خوش آخرین پاییز دنیا
دنیایمان را دریاب...
بر من خورده مگیر...
ماه من!
برکه نیز آشفته می شد
اگر تو را نمی دید...
_ عشق آباد:
مثال چشم تو
مثال آسمان!
مثال قلب من
مثال برکه است!
عکس آسمان
درون برکه ام چه دیدنی ست..
بی تو
دلی که نفس های آخرش... ؛
بی تو به سر رسد این عمر دل خوشی...
***
امشب
به رسم عیادت... ؛
یک امشبی دوباره پایبندِ رسوم باش...
***
ای مبدأ شفا
دلم
بی قرار توست...
ای باوفا طبیب
دلم... ؛
(درد دوری است)
***
***
+دریافت کنید " به من رحم کن... بی قرارم... بیا... ؛؛ کجا بغضمو جا بذارم؟ بیا... " (شاعر؟؟)
آشفته ترین ماهیِ این برکه ی پر آب
یک بار
به آرام ترین موج تو دریا نرسد؟!
وای...!
پی نوشت:
یک تُنگِ پر از آب، یکی ماهی زیبا...
یک ماهی زیبا که همه عمر تماشا شد و امّا
حسرت به دلش مانده که یک بار... «دیدار تماشاییِ دریای تماشا... »
گویا ماجرای من و تو
ماجرای آن رند و شیخیست که به یکدیگر رسیدند؛ رند گفت: حاج آقا خدمت نمی رسیم... شیخ گفت: من که قهوه خانه نمی آیم، تو هم که به مسجد نمی آیی، چگونه قرار است به یکدیگر برسیم؟!
راستی
می دانی به حضورت نرسیدن چه سخت است؟!
"شاعر شدن یعنی فقط حسرت
فقط حسرت
یعنی تو دانشگاهی و من پشت کنکورم"*
یعنی تو از اول کنار زندگی بودی
من در تمام زندگی،
از دل...
چه دل سیرم .
یعنی تمام آرزویم... : عاشقی هایم فدای تو
اما دلم... ،
من با دلم در دیدنت هر لحظه درگیرم.
یعنی من از عاشق شدن تنها تو را دیدم،
ای مهربان!
از چشم من پنهان مشو،
هر روز می میرم...
*مطلع از سرکارخانم حانیه دری
روز خوب :
دلم،
برای تو،
فقط...
ای انیس بی قراری دلم
پی نوشت:
"کم کم دلم از این و از آن سیر می شود" ( شاعر؟؟؟ )
آسمان را نگاه کنید آقا؛ چه پر بهاست،
از دلتان ستاره چیده است...
در نبودنت
زمان به سر رسد،
زمین به آسمان رسد...
السلام آقا جان
شب شبی رؤیاییست
همه جمعیم، ولی؛
بزممان کامل نیست...
پ.ن:
السلام آقا جاندل من بی تاب است
چشم، الان؛ می رسم خدمتتان؛ اندکی صبر کنید...
دل من در راه است...عید میلاد مولا مبارک باشه...
التماس دعا.
هوایی شما شده
ولی
سکوت می کند
دلم...
پ.ن:
دل نبستنم عذاب می شود،
دوباره آفتاب می شود،
دوباره ماهتاب می شود،
ستاره می شود؛
بمان، بمان...
زمین
به یُمن بودنت
دوباره آسِمان شود ...
پ.ن:
به یُمن بودنت
دوباره آسِمان نشین شویم...
شهر؛
چه تنها،
بی تو...
پ.ن:
جمعه ای بی تو گذشت،
شهر ما مانده و یک هفته پر از تنهایی...
آسمان خواستم،
یک سبد آسمان آوردی؛ تحفه برای دلم...
ایهاالعزیز! آسمان تویی، من خود تو را خواستم...
می ترسم از روزی که گل پژمرده گردد؛ باغبان باز نگردد...
پ.ن:
جمعه جمعه پیر می شویم...
آرزو باید ناب باشد،
مثل تو...
کجایی؟!
دوستان امیدوارم در لیله الرغائب برای بنده دعا کرده باشید، اگه نه هم لطفا الان...
ماه
خورشید
ستارگان
...
این ها همه افسانه اند
آسمان - از ابتدا تا انتها - تویی و تو...
نه برای ما
که برای خاطر واژه هایمان
برگرد...
پ.ن:
واژه هامان تو را می خوانند، خودمان...
حالا که نیستی
دلم عجیب گرفته است...
و چه سخت است با چنین حالی از تو بخواهم که برگردی...
پ.ن:
دلم هوایی ندارد
ای کاش هواییَش کنی...
پ.ن2:
سلام من به تو ای صاحب دلم، صاحب زمان...
درد داری و من
بی غم و بی درد؛
آه...
پ.ن:
چه ساده می گذرم از کنار تو
وقتی که آسمان دلت پر از غم است...
پ.ن2 :
"حجم تنهایی تو بیشتر از بودن ماست..." ( شاعر : ؟؟؟ )
دلم تو را خواست؛
نیامدی / گرفت...
پ.ن:
باز هم غروب جمعه ای بدون تو؛ دلم گرفت...