بار ها
اشاره های تو به گردنم،
ولی هنوز هم سرم به باد نرفته است... / مرا ببخش
پی نوشت:
"افسوس که عمری پی اغیار دویدیم
از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم
جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم"
شاعر؟!
قاصدک
چشم به راه یک نسیم
در التماس لحظه هایی از نگاه دشت، مانده است
بی خبر؛
در انتظار یک نگاه تو
چشم به در؛
مانده است
راستی،
ای وسیع تر ز دشت، ای وسیع تر ز بیشه ی نگاه قاصدک
ای فراتر از نسیم
ای تمام آرزوی هر که بی دلت شدست
می شود خبر دهی به قاصدک ؟!
پ.ن:
الهی، کفی بی عزا أن أکون بک عبدا، و کفا بی فخرا أن تکون لی ربا، الهی انت کما أحب فاجعلنی کما تحب(امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام)
الهی، لا تکلنی الی نفسی طرفه عین أبدا
پ.ن:
قاصدک چقدر حرف با تو دارد...
چقدر "تو را ندیدن"هایم در این یک سال زیاد بود...
خداوندا
حلالم کن...
راستی
من از دل آسمانِ با تو خواستم،
ببین چگونه در زمین بی تو مانده ام...
پ.ن: زخم دل به استخوان رسید...
أسئَلهُ کَشفَ ضُرّی1...
مگر کس دیگری نیز دارم؟!
1الهی و ربّی من لی غیرک أسئله کشف ضرّی و النظر فی أمری؟! (ای خدای من و پروردگار من، جز تو چه کسی را دارم که ضررهای من را رفع کند و در کارم نظر کند؟!)
دل مرا ببین...!
نگاه کن دل مرا،
همین...
پ.ن:
بی نگاه تو می میرد...
نوشتم: "دلم فقط هوایی تو است"
و دستم لرزید،
از ترس نبودن "فقط" ...
پ.ن:
دلم هوایی تو است...
پرواز
همیشه زیبا نیست...
اگر یاد تو از پیش چشمانم پر زند ویران می شوم...
باز
امروز
دوباره
به حجم آسمان هوای تو دارد دلم، هوای تو دارم؛
سری به این خرابه ها نمی زنی؟!
... سری به این خرابه ها بزن . . .
می ترسم
آسمان هم که بیاید
جای ستاره شدن، سیاهچال شوم...
سری که درد نمی کند را دستمال نمی بندند
اما بگو
دلی را که درد می کند چطور؟!
پ.ن:
فکری به حالم کن...
تنها تو را ز دلم خواستم، نشد؛
آخر نشد که دلم با تو دم زند...
پ.ن:
تنها بمان؛
پیش چشم دلم بمان / تنها بمان...
آرزو دارم که آرایه ای از قطره شوم
تا با دریای وجود تو در مراعات نظیر باشم...
گاه احساس می کنی دلت گرفته است؛ اما نمی دانی دلیلش چیست
با خودت فکر می کنی، چیزهایی به ذهنت می رسد، اما نه...
+ باز احساس می کنی دلت گرفته است؛ و باز هم نمی دانی دلیلش چیست...
پ.ن:
با خودم فکر می کنم، چیزهایی به ذهنم می رسد، اما می گویم تو مهربان تر از این حرف هایی...
پ.ن2:
می گویند دلی که می گیرد را باید پیش تو آورد؛
"این هدیه را اگر نپذیری کجا برم؟!"جا خوش کرده اند این درد ها
در قلب هایمان;
همانجا که به ما گفته اند باید فقط حریم تو باشد!
أنیس
یعنی همدم
من لا أنیس له
یعنی کسی که همدمی ندارد
یا أنیس من لا أنیس له... ما جز تو را نداریم، دل های بی کسمان را تنها مگذار...
کودکیم شکایت دارد
از این روزها
طفلک، مدام ناله می زند
گریه می کند
دست و پایش را بر زمین می کوبد
و با آن نگاه معصومانه اش
دلم را آتش می زند...
خدیا
به داد این کودک برس
که هنوز کودک است و مراقبت تو را می خواهد...
کـویــر کـه بـبــارد دیـگــر کـویــر نـخــواهـد بــود . . .
مـی شـود اذن بــاریـدنـم دهــی ؟ !
پ.ن:
بگذار در هوای تو باران شوم، خدا...
+ دلــم "هـوای تــو" مـی خـواهـد . . .
گفتی می آیی
گفتی می خری
گفتی می بری
... پس کجایی؟!
- می ترسم باد تمامِ "من" را ببرد... -
نه یوسفم
و نه به خاطر می آورم خواب انگور کسی را تعبیر کرده باشم و از او کمک خواسته باشم
- چرا این زندان به سر نمی رسد...؟!
گر بدانم
که تو بر قله ی این کوه هستی
این همه صخره ی پر رنج همه هیچ بوَد...
پ.ن:
من تو را می خواهم
با تمامِ سختی...
جان مولا نظری بر دل حیرانم کن،
دل من سخت هوای تو به سر دارد و بس ویران است...
+الهی و ربی، من لی غیرک؟!
اما
بین عادت ها فرق است ؛
چشمان من عادت کرده اند به ندیدن و نادیده گرفتن آنچه که هست
چشمان تو عادت کرده اند به دیدن و نادیده گرفتن آنچه که هست...
بین عادت ها فرق است...
+ امان از لحظه ای که من نادیده می گیرم و تو می بینی...
+ کی می شود که به یک جرعه از نگاه، بیماری دو چشم مرا برطرف کنی...
+ اقتباس از "از من جدا مشو که توام نور دیده ای"
شیرین تر از نگاه تو بر دل ندیده ام در عمر
ای وای بر دلی که فروشد نگاه تو...
عـالــم بـه پــایِ تــو ای جــان نـمــی رسـد
در آن زمــان کـه نـظــر بـر دلــی کـنــی . . .
+دل گـرفـتــه اسـتــــ و او طـلــبـــ کـنــد نـگــاهِ تـو