آخر چطور با تو خداحافظی کنم؟
دو ماه بدنم با تو خو گرفته است
حالا چگونه تو را کنار بگذارم؟
پی نوشت:
یادم باشد
حالا که می خواهم با پیرهن مشکیم خداحافظی کنم
چند وقتی یک بار به آن سر بزنم
تا ماجرای نوکر و ارباب فراموشم نشود...
آخر چطور با تو خداحافظی کنم؟
دو ماه بدنم با تو خو گرفته است
حالا چگونه تو را کنار بگذارم؟
پی نوشت:
یادم باشد
حالا که می خواهم با پیرهن مشکیم خداحافظی کنم
چند وقتی یک بار به آن سر بزنم
تا ماجرای نوکر و ارباب فراموشم نشود...
چمدانش را بست، گفت می خواهم به سفر بروم
پرسیدم: کجا به سلامتی
_یه جای خوب! تو هم چمدونت را ببند...
_من دیگه واسه چی؟ من که قصد سفر ندارم
_هممون مسافریم، قصد هم نداشته باشی به زور می برنت، اگه از قبل چمدونت رو نبندی برات سخت تره!
( چمدانمان را که می بندیم نباید زیاد سنگینش کنیم...
یک کفن کافیست
بار اضافی که نمی گذارند ببریم، تازه جریمه هم دارد! )
قبل از انجام گناه
تفألی به دفتر نفس زد
می خواست ذره ای به "قربة الی الشیطان" بودن کارش لطمه وارد نشود!!
روزگار عجیبیست
شیطان
از بعضی ها
رضایت نامه می گیرد
و بعد آن
سرشان را می برد
نمی گویم تعطیل است
دل که تعطیل نمی شود
فقط
حالش خوب نیست
غم زده است!
هنوز باورم نمی شود امید جان...
حالا که به آسمان رفتی
یادت باشد
این پایین یک عده دلتنگ تو می شوند
گه گداری به آنها سر بزن...
( تقدیم به دوست عزیزم امید غفارلو که لحظاتی پیش خبردار شدم پدرشون فوت کردن، جهت شادی روحشون فاتحه و صلوات )
"آمدیم...نبودید...رفتیم"
یابـن الحسـن!
این سرگذشت حال مــاست
یک عــمر است وقتـی می بینیم شـمــا نیستید
جـای انتظــار...
مـی رویم!
این دست را همیشه تو گرفته ای
و به قلم برده ای
حالا که دستم به قلم نمی رود هم باید خودت آن را بگیری!
تا مرحله ای کار را باید به عقل سپرد
اما پس از آن دیگر هیچ کاری از دست عقل برنمی آید
باید دست به دامن دل شد
نالیدن از دست شیطان چه سود دارد
وقتی که
ما خودمان بدون شیطان هم کار عصیان را پیش می بریم؟
( " من از بیگانگان هرگز ننالم / که با من هر چه کرد آن آشنا کرد " )
امروز اندکی از نعمت هایت را شمردم
حساب کردم، هر ساعت حدود 1800 نعمت
و هر روز حدود 43200 نعمت
چگونه می توانم اینهمه نعمتت را شکر بگویم؟
( به قول سعدی علیه الرحمه: هر نفسی که فرو می رود، ممد حیات است و
چون برمیآید مفرح ذات. پس در هر نفسی، دو
نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب. )
باورم شود؟!
واقعا می خواهی دعوتم کنی ارباب؟؟
یعنی
من هم...؟؟
:((
حق داری
حق داری سرزنش کنی بنده های بی وفایت را
با اینهمه بدی که ما کردیم
اینهمه سرکشی و طغ
آنقدر سرزنشمان کن تا راضی شوی
( لک العتبی حتی ترضی ، مناجات التائبین امام سجاد علیه السلام )
خدایا
تو که می دانی
بدون تقلب رساندن تو
همه ی این امتحانات زندگی را صفر می شومپس یا امتحان سخت نگیر... یا خودت تقلب برسان
در نماز که این را می گوییم
یعنی
هیچ وقت فراموش نکن
لاحول و لا قوة الا بالله
پی نوشت: غرور بد دردیست، عبادت 6000 ساله را برباد می دهد!
من و تو دل ندادیم
ارباب منت گذشت
و دل هایمان را برد...
السلام علیک یا أباعبدالله
بانو
نام تو که می آید
غیرتم جریحه دار می شود
"زینب سلام الله علیها"
یا بن الزهرا
خون دل از من برای تو شده است
و ناله ی فراق از تو برای من!
البته خودم می دانم که این ناله ها برای تو یک منتظر نمی شود
چرا که ناله می زنم، اما وقت عمل...
او
حتی صدایم هم نکرد
نشنیده دلم را ربود
ندیده مرا آواره کرد
بدون این که صدایش را بشنوم با او حرف زدم
با من حرف زد
درددل کردم
سنگ صبورم شد
و من همچنان منتظر لحظه ای دیدار او، یا شنیدن صدایش...
عشق را صدا کرد،
اما نه مثل هر بار!
این بار با نام برادر صدا زده بود
حسین علیه السلام را...