به طعم گندم

با تمام تلخی همیشگی؛ گندم پدر هنوز روی خوشه است، روی خوشه هاست...

بسم الله الرحمن الرحیم
در نبود تو
می نویسم از برای تو
از برای گریه های شامگاه تو...

می شود برای ما دعا کنی
آن زمان که می چکد
قطره های اشک از دو دیدگان تو
بعد دیدن کار های ما،
در نبود تو...؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شعر هایم
همه ناتمامند
آخر
در انتظارند تا "تو" تمامشان کنی
ای پایان خوش تمام آرزو ها . . .

آخرین نظرات
بعضی از ما باید
هر سال عزا بگیریم
عزای تولد
که یک سال دیگر به گناهانمان اضافه کردیم
و بعضی باید جشن بگیریم...
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۱ ، ۲۱:۰۱
امیر حسین

عبد باشیم یا نباشیم

او ربوبیت می کند

اما این رسم بندگی نیست...

۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۱ ، ۱۱:۴۲
امیر حسین

می گویند ماه صفر، ماه درد است

اما من می گویم

تا وقتی که نیاید

تمام ماه های سال، ماه دردند...

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۱ ، ۲۳:۳۲
امیر حسین

مگر فقط آهو ها دل دارند؟

من هم ضامن می خواهم مولا

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۱ ، ۲۳:۱۳
امیر حسین

مجنون که شویم
لیلایمان هم پیدایش می شود
مجنون که شویم
لیلایمان هم ظهور می کند!

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۱ ، ۰۲:۴۳
امیر حسین

درخت ماند
و
خواب زمستانی
و فکر انتظار پرنده ای که کوچ کرده بود
انگار نمی دانست اگر سبز شود پرنده برمیگردد...

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۱ ، ۱۵:۲۹
امیر حسین

دور معشوقت بگردی

و بعد آن

به دور از هر دغدغه

روی گنبد

کنارش

بنشینی...


کبوتر بودن هم عـــالمی دارد

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۱ ، ۱۴:۵۸
امیر حسین

یک چتر

در کویر

وقت باران

تمام برنامه هایش را به هم زد...

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۱ ، ۱۴:۰۷
امیر حسین

یادتان هست مولا؟

بارها

وقت خداحافظی

کنار ضریحتان

قول هایی رد و بدل شد...

قرار شد شما باز دعوت کنید

و من...


بارها شما به قول نداده تان عمل کردید

و من...

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۱ ، ۱۳:۳۱
امیر حسین

در فکر یک چلچراغ هستم

یک چلچراغ از هزاران!

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۱ ، ۱۰:۵۷
امیر حسین

( این اولین دو بیتی من هستش که منتشر می کنم، البته یادم نیست اولین دوبیتی سروده شده هم هست یا نه! )


اینجا دو دست و قلم ها از آن اوست

از داغ واقعه خوانم برای دوست:


زندان شده ست زندگیم در فراق تو

دیدار روی یوسف کنعانم آرزوست

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۱ ، ۲۱:۵۱
امیر حسین
از روزی می ترسم که کار ازکار بگذرد
وهمچنان منتظر یک نگاه باشم
خدایا
مگذارهیچ عاشقی بدون دیدن معشوق از دنیا برود
۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۱ ، ۱۹:۵۵
امیر حسین

آخر چطور با تو خداحافظی کنم؟

دو ماه بدنم با تو خو گرفته است

حالا چگونه تو را کنار بگذارم؟


پی نوشت:

یادم باشد

حالا که می خواهم با پیرهن مشکیم خداحافظی کنم

چند وقتی یک بار به آن سر بزنم

تا ماجرای نوکر و ارباب فراموشم نشود...


۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۱ ، ۱۱:۱۷
امیر حسین
هر چه به سرچشمه نزدیکتر باشیم آبش زلال تر است
خدایا
سرچشمه ها را نشانمان داده ای
توفیق نوشیدن بده...
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۱ ، ۱۰:۲۲
امیر حسین
جماعت
شما بروید به سقیفه برسید
بگذارید پیغمبرمان دمی از شما راحت باشد...
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۱ ، ۱۰:۱۱
امیر حسین
آسمان تا هر جا که بخواهی بال توست
کافیست بخواهی کبوتر باشی
تا بال ها به پروازت درآورند
۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۱ ، ۱۵:۴۵
امیر حسین

چمدانش را بست، گفت می خواهم به سفر بروم

پرسیدم: کجا به سلامتی

_یه جای خوب! تو هم چمدونت را ببند...

_من دیگه واسه چی؟ من که قصد سفر ندارم

_هممون مسافریم، قصد هم نداشته باشی به زور می برنت، اگه از قبل چمدونت رو نبندی برات سخت تره!


( چمدانمان را که می بندیم نباید زیاد سنگینش کنیم...

یک کفن کافیست

بار اضافی که نمی گذارند ببریم، تازه جریمه هم دارد! )


۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۱ ، ۲۳:۵۹
امیر حسین

قبل از انجام گناه

تفألی به دفتر نفس زد

می خواست ذره ای به "قربة الی الشیطان" بودن کارش لطمه وارد نشود!!

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۱ ، ۱۹:۲۶
امیر حسین

روزگار عجیبیست

شیطان

از بعضی ها

رضایت نامه می گیرد

و بعد آن

سرشان را می برد

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۱ ، ۱۹:۲۴
امیر حسین

سختی ها

شاید برای این است

که صورت های سیاهمان

با سیلی سرخ شود

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۱ ، ۱۴:۴۴
امیر حسین

یابن الزهرا

جالب اینجاست

که زندان هم

نتوانسته است ما را به خود بیاورد


( مرتبط: حبس - فانوس )


۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۱ ، ۱۴:۴۰
امیر حسین
می گویند شب شده است
اما حرفشان را باور نمی کنم
من یقین دارم خورشید شب ها هم می تابد،
هرچند که عمریست پشت ابر است!
۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۱ ، ۰۱:۳۹
امیر حسین

سایه ام بوی مرگ می دهد

انگار

مرگ

سایه سایه با من آمده است...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۱ ، ۲۳:۰۲
امیر حسین
به سیاهی کلاغ ها نگاه نکن
و حتی اگر دلشان سیاه بود باز هم روی حرف هاشان تأمل کن
گاهی گوهرها با همین کلاغ ها می رسد
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۱ ، ۲۱:۲۱
امیر حسین

نمی گویم تعطیل است

دل که تعطیل نمی شود

فقط

حالش خوب نیست

غم زده است!

هنوز باورم نمی شود امید جان...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۱ ، ۱۶:۴۵
امیر حسین

حالا که به آسمان رفتی

یادت باشد

این پایین یک عده دلتنگ تو می شوند

گه گداری به آنها سر بزن...



( تقدیم به دوست عزیزم امید غفارلو که لحظاتی پیش خبردار شدم پدرشون فوت کردن، جهت شادی روحشون فاتحه و صلوات )

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۱ ، ۱۶:۰۸
امیر حسین

"آمدیم...نبودید...رفتیم"

یابـن الحسـن!

این سرگذشت حال مــاست

یک عــمر است وقتـی می بینیم شـمــا نیستید

جـای انتظــار...

مـی رویم!

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۱ ، ۱۰:۰۸
امیر حسین

این دست را همیشه تو گرفته ای

و به قلم برده ای

حالا که دستم به قلم نمی رود هم باید خودت آن را بگیری!

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۱ ، ۱۹:۲۳
امیر حسین

تا مرحله ای کار را باید به عقل سپرد

اما پس از آن دیگر هیچ کاری از دست عقل برنمی آید

باید دست به دامن دل شد

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۱ ، ۱۹:۱۴
امیر حسین

نالیدن از دست شیطان چه سود دارد

وقتی که

ما خودمان بدون شیطان هم کار عصیان را پیش می بریم؟


( " من از بیگانگان هرگز ننالم / که با من هر چه کرد آن آشنا کرد " )

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۱ ، ۱۸:۴۸
امیر حسین