برای زینب(س) گونه زیستن
باید
وقتی که
کوهی از مصیبت می بینی
فقط بگویی
مارأیت الا جمیلا
برای زینب(س) گونه زیستن
باید
وقتی که
کوهی از مصیبت می بینی
فقط بگویی
مارأیت الا جمیلا
می گویند نگاه اول اگر غیر عمدی باشد اشکالی ندارد
اما
شاید لفظ نامحرم هم برایم صدق نمی کند
که یک نگاه غیرعمدی هم به شش گوشه ات نینداخته ام
( پی نوشت: می دانم تو رئوف تر از این حرف هایی... اما دل است دیگر، کربلا می خواهد. وقتی نصیبش نشود گله می کند! )
هیچ جا نمی روم
اصلا زیرانداز هم نمی خواهم
همینجا
جلوی در
روی خاک ها
می نشینم
مگر یک بنده به جز خانه ی صاحبش کجا را دارد خدای من؟!
نه بالی می خواهم
و نه پوتین
حتی اگر جنگی در کار نباشد
باز هم می توانم پرواز کنم!
( پی نوشت: کاش برسد به دست سید شهیدان اهل قلم... )
تو تیغ بیاور
و من گردناصلا این گردن اگر در اختیار تو نباشد چه سودی دارد ارباب؟!
خدایا
می ترسم
پای طناب دار دوری از تو روم
و تو مرا نجات ندهی
خدایا شرمنده ام...
تو با اینکه من بد بودم از من گذشتی
اما
من با اینکه تو خوب بودی از "من" نگذشتم!
یادم نمی رود
تو همانی هستی
که وقتی دیدی بال و پر دلم شکسته است
آب و دانه اش دادی
و اجازه دادی در کویت پرواز کند
یابن الزهرا
تو را نمی بینم
و صدایت را نمی شنوم
اما باز هم دلم خوش است
چون می دانم حرف هایم را
گوش می دهی
و جواب
یابن الزهرا
فکرش را بکن
یک عمر انتظارش را بکشی
اما
بدون دیدنش بمیری
آقا... دلت می آید که چنین شویم؟؟
خودت را جای مولایت بگذار
با داشتن امثال من و تو
چه کم دارد از خون دل؟
گفت زمستان که شود گل نرگس می روید
حالا عمریست که زمستان شده است
اما او نمی دانست
تا بهار نشود
گل نرگس نمی روید
حالا که آسمان ابریست
حال عالم را می بینی؟
عالم هم بیشتر از ما منتظر آفتاب است!
کاش روزی نرسد که
من بمانم
و یک پنجره
و یک راه طولانی
و یک عمر تمام شده
در انتظار تو...
شعر هایم را
یک به یک - برای تو - می نویسم
می گذارم کنار تاقچه
تا شب ها که به تاقچه اتاقم سر می زنیحتی فکر لحظه ای دوری تو هم دق می دهد مرا
خواهشی دارم از تو
که درک حضورت را از من دریغ نکنی
ای همراه تمام لحظات من