تو را می خواهم
ای تمام خوبی های دنیا و تمام خوبی های آخرت...
( اعطنی بمسئلتی إیاک
جمیع خیر الدنیا و جمیع خیر الاخره - دعای ماه رجب )
تو را می خواهم
ای تمام خوبی های دنیا و تمام خوبی های آخرت...
( اعطنی بمسئلتی إیاک
جمیع خیر الدنیا و جمیع خیر الاخره - دعای ماه رجب )
غربتمان در دوری تو معنا می شود . . .
مولا
سری بزن به ما
که بس غریبیم...
گمانم
بعد مولا
این شهدا باشند
که بهتر از همه طعم فراموش شدن را می چشند...
این شب ها
برای روز شدن
تو را می خواهند...
کجایی ای خورشید دنیا؟!
شاید امشب نفسی از طرف ماه آمد
یا که شاید خبری از دل آن چاه آمد
آید آن روز که از جان همه فریاد زنیم:
حافظا! یوسف گمگشته ات از راه آمد...
چه حال و هوایی می شود...
من،
شما،
ضریح شش گوشه تان . . .
در آن شب جمعه
هوا هوای حرم بود
همه هوای دلم
در این شب جمعه
هوای تو دارد
این دل مسکینم
پی نوشت:
آقا... دلم تنگ است، تنگ...
دلم برای هوای حرمتان تنگ شده است
برای لحظه ای زیر قبه تان گریستن
آه...
السلام علیک یا اباعبدالله
هوای اردیبهشت
جان می دهد
برای "لحظه" ای با "تو"...
پی نوشت:
هوای بهاری
بدون "تو"
کامل نمی شود...
یابن الزهرا
هر جا که می نگرم
تو را
می بینم و نمی بینم...
خواستم از بی کسی ها گله کنم
اما می دانم
تو از دیگران بهتر می فهمی
که بی کسی چه سخت است. . .
پی نوشت:
غریب تر از تو در عالم نیافته ام...
حالا که تو نیستی
حس می کنم
حتی بهار هم
بوی پاییز می دهد . . .
. . . العجل
کربلا،
پرچمی سرخ روی گنبد . . .
آه!
کی شود که جایش را به پرچمی سبز دهد . . . ؟!
تو که می دانی
چه سخت است "دل کندن"
مخواه که روزی دل هایمان از تو کنده شود...
خورشید این جمعه رفت
اما مولا
ما نمی رویم...
...می مانیم تا تو بیایی
ای خورشید
صبر کن
شاید
یوسفمان در راه باشد
شاید
هنوز هم
جای امیدی به این جمعه مانده باشد
شاید
یک هفته انتظار دیگر رقم نخورد...
قلبم ناقص می تپد
اما دلخوشم
که همین تپیدن ناقص هم
برای توست...
کل أرضٍ کربلا . . .
- هر زمینی!
حتی زمین دل هامان... -
پی نوشت:
خاک کربلا تشنه بود... شاید برای همین است که دل هایمان هم تشنه است، تشنه ی لحظه ای حضور "تو". . .
روزمان شب شد
و شب ماند
کجایی، تو ای خورشید روزهامان؟!
جز تو ارباب
چه کسی می داند
شرح دلتنگی من؟!
و که می داند
که در این غربت و دوری از تو
دل من لحظه به لحظه دارد
او هوای حرمت، اربابم...؟!
پی نوشت:
باز هوای حرمت آرزوست...
امان از دلی
که برای دیدن روی تو
مهیّا نیست...
نمی گویم راه نیست؛
هست...
اما
کاش پاهایم به راه می افتادند؛
راه خانه ی تو . . .
بیچاره این دل
که سکانش
به دست من افتاده است...
پی نوشت:
خدایا... دلم تو را می خواهد... کمک کن که به سمت تو آیم
چه دل نشین بود
آن زمان
که قدم به قدم
سمت حرم تو می آمدم...
پی نوشت:
دلتنگ کربلام... :((
شعر هایم
همه ناتمامند
آخر
در انتظارند تا "تو" تمامشان کنی
ای پایان خوش تمام آرزو ها. . .
دلم
برای خورشید
تنگ شده است . . .
. . . اندازه ی تمام کبوتر های حرمش
پی نوشت:
اطلبنا لزیارتک یا مولای...