کربلایت از ما زمینیان چنین دل می برد
با آسمانیان چه خواهد کرد... ؟!
پ.ن:
کربلای تو از اصل آسمانیست...
کربلایت از ما زمینیان چنین دل می برد
با آسمانیان چه خواهد کرد... ؟!
پ.ن:
کربلای تو از اصل آسمانیست...
خورشید
فرسنگ ها دور از اینجاست
اما مدام نورش را به ما می رساند
+
مشهد
فرسنگ ها دور از اینجاست
...
السلام علیک یا شمس الشموس
+دلی هواییِ توست...
تـو کــه نـبـاشــی
مـی خـواهـم دنـیــا نـبـاشـد
مـرا بـه دنـیـای بـی تـو چـه کــار اسـت، یــا حــسـیـن . . . ؟!
آمـاده ی سـفـر بـودنـد
بـرای هـمـسـفـرانـش مـی خـوانـد . . ." هــرکـه دارد هــوس کــربـبــلا بـســم الـلــه " ...
... جـز تــو هـیـچ کـس بـغـضـم را نـفهـمـیـد !
وقت خداحافظی دوستان
شاید بتوانم اشک هایم را پنهان کنم
اما تو که می دانی، این بغض گلو - که ذکر کربلا کربلایش امانم نمی دهد - دست از من برنمی دارد!
تو بگو چه کنم...؟!
بـعـضـی حـرف هـا گـفـتـنـی نـیـست ، نـوشتـنـی نـیـسـت . . .
بـغـض کـردنـیـست ، گـریـستـنـیـست ، زار زدن می خـواهـد !
+
فقط مـی تـوانی گــوشـه ای زانـو هـایـت را بـه بـغـل گـیـری
بـغضـت را بـشـکـنـی،
و هـمراه با اشـک هـایـت زیر لــب "کـربـلا کـربـلا" گـویــی . . .
دلمان برای نفس های کربلا تنگ است / و برای نظر به گنبدت ارباب؛
اینجا بغض ها راه نفس را می بندند / و اشک ها راه نظر را...
هذا یوم الجمعه، اما هنوز صدایت به گوش نمی رسد؛
امان از گوش های ناشنوا...
+اللهم عجل لولیک الفرج
دل هــا هـمــه بـی تــابــــ تــو اربــابــــ ؛
وقـتــی ز بــلـنــدی بـرســد نـغــمـه ی قـــرآن . . .
+ صـوتــــ حـجــازیـت عــالـم تکـان دهــد؛ قــرآنِ رویِ نـیــزه! چــه زیـبــا صــدای تــوسـتــــ . . .
این بار هم از راه حریمت
برای من
حسرت ماند...
+ ای کاش که من نیز مسافر بودم...
اما
بین عادت ها فرق است ؛
چشمان من عادت کرده اند به ندیدن و نادیده گرفتن آنچه که هست
چشمان تو عادت کرده اند به دیدن و نادیده گرفتن آنچه که هست...
بین عادت ها فرق است...
+ امان از لحظه ای که من نادیده می گیرم و تو می بینی...
+ کی می شود که به یک جرعه از نگاه، بیماری دو چشم مرا برطرف کنی...
+ اقتباس از "از من جدا مشو که توام نور دیده ای"
کم کم مسافران راهی می شوند ،
من می مانم و حسرت یک زیارت اربعینت...
شیرین تر از نگاه تو بر دل ندیده ام در عمر
ای وای بر دلی که فروشد نگاه تو...
پــس تــو کـجــایـی؟!
+أیـن بـقــیـةالـلــه . . .
هر بار
اتفاق از پشت بام خانه ی "تو" می افتد،
می شکند ...
؛
می شکنم ...
بـاران / بـی قــرار / گـاه گــاه / . . .
مــا / بـی قــرار / گــاه گـاه / . . .
_ کــی مـی شــود تــو هـم بـبــاری ؟!
+هنوز هم انتظار جمعه ای بارانی...
اینهمه روز
پایین نیزه ها حسرت دامان تو را می کشید
حال چگونه سر از دامانت بر دارد؟!
صلی الله علیک یا رقیة بنت الحسین
لب ها
پس از بی جوابی فریاد هل من ناصر ...
تشنه گشتند
پ.ن: هنوز / تشنه ...
کی می شود که به پایان رسد همه
شب های سرد و سیاه نبودنت...
+السلام علیک یا صاحب الزمان
من کجا می دانستم
که در این روزهای اندک دوری
چنین تنگ می شود دلم...
... وگرنه، شاید فکری به حال این روزهایم می کردم!
+السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
+دلتنگم آقا... :((
بغضی در این گلو به تماشای "بودن" است
ای کاش بودنت به نبودن نمی رسید...
+ صـد شــکـر کـــه هـســتـی