تصمیم دارم بعد این
کمتر روضه ات را بنویسم
جایش روضه های نوشته ام را بخوانم
فکر کنم
و گریه های جا مانده را ادا کنم
یا اقلا وقت نوشتن حواسم را جمع کنم
و نگذارم گریه ای جا بماند!
تصمیم دارم بعد این
کمتر روضه ات را بنویسم
جایش روضه های نوشته ام را بخوانم
فکر کنم
و گریه های جا مانده را ادا کنم
یا اقلا وقت نوشتن حواسم را جمع کنم
و نگذارم گریه ای جا بماند!
نامت را که می برم
عطر عجیبی در فضا می پیچد
نمی دانم این عطر سیب از کجاست
فقط می دانم دوست دارم مدام صدایت کنم
حسین(ع) حسین(ع) حسین(ع) حسین(ع)...
از مدینه که می آمدیم
گاهی کنار پدر بودم
گاه روی دوش عمو عباس
گاه در بغل داداش علی اکبر
اما حالا...
خسته که می شوی
به صورت پدرت نگاه کن
اما خدا را هم شکر کن
که نباید پدرت را در تشت ببینی...
"به خاطر من مهدی او را ببخش"
چه حالی می شوی
وقتی بعد از گریه برای تو
مولایت این را به خدا می گوید؟
اشک را خدا برای آن آفریده است
که در مصیبت تو ریخته شود
وگرنه چه فایده از این اشک ها؟!