به طعم گندم

با تمام تلخی همیشگی؛ گندم پدر هنوز روی خوشه است، روی خوشه هاست...

بسم الله الرحمن الرحیم
در نبود تو
می نویسم از برای تو
از برای گریه های شامگاه تو...

می شود برای ما دعا کنی
آن زمان که می چکد
قطره های اشک از دو دیدگان تو
بعد دیدن کار های ما،
در نبود تو...؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شعر هایم
همه ناتمامند
آخر
در انتظارند تا "تو" تمامشان کنی
ای پایان خوش تمام آرزو ها . . .

آخرین نظرات
چه حالی دارد
کویری که
قطرات باران را
می چشد
و حتی برای لحظه ای
دیدار نصیبش می شود

السلام علی یا صاحب الزمان
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۱ ، ۱۵:۳۰
امیر حسین
امتحانات من
جز با دست گیری تو
پرتگاه است!
دستم را بگیر...
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۱ ، ۰۲:۲۰
امیر حسین
عمه کجایی که ببینی
من و بابا
چقدر راحت شده ایم!
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۱ ، ۰۱:۳۲
امیر حسین
با کلمات
با دل
با رفتار
و با هیچ چیز دیگر
نمی توان آنچنان که باید
از تو تشکر کرد
سرورم
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۱ ، ۰۰:۴۲
امیر حسین

خدایا

خسته شده ام

از این که گاهی با تمام وجود تو را می خواهم

و گاهی غفلت می کنم

کمکم کن

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۱ ، ۲۰:۱۵
امیر حسین
در بساطت کمی "درد" پیدا می شود؟
برای خودم نه... برای نفسم!
می خواهم هیچ وقت غافل نشود کیست.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۱ ، ۲۰:۰۲
امیر حسین
این روزها اسیر تقویم ها شده ایم
بدون آمدن گلمان
بهار را جشن می گیریم
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۱ ، ۰۹:۵۰
امیر حسین
ماه آسمانی من!
کف رودخانه چه می کنی؟
مگر نمی دانی
در این زمانه انسان هایی هستند
که با قلاب هاشان
دنبال ماهی فروتنند؟
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۱ ، ۰۹:۳۴
امیر حسین
با سن کمش
صحبت حفظیات قرآن که می شود
روی من و بزرگتر از مرا سیاه می کند
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۱ ، ۰۸:۵۴
امیر حسین
پیش از آنکه دیر شود
چترت را باز کن
در این زمانه
باران
تنها زیر چتر تقوا می بارد
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۱ ، ۲۰:۳۳
امیر حسین
زندگی و مرگم همراه هم شده اند
یکی، هم خانه ام
و یکی، هم سایه ام
هر کجایی هستم
زندگی
خانه خانه با من است
هرکجایی هستم
مرگ
سایه سایه با من است
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۱ ، ۱۹:۴۲
امیر حسین
در این زندگی چرخ دنده ای
دود ها
دودمانمان را به باد داده اند
انگار فراموش کرده ایم
که بوده ایم
و برای چه اینجا آمده ایم
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۱ ، ۱۱:۴۹
امیر حسین
برای به اوج رهایی رسیدن
برای ز شوق تبسم تپیدن
و دیدن
برای کنارش نشستن
برای ترانه شنیدن
برای همه هستیت را خریدن


بایدت زندگی را دویدن
ز قله پریدن
شکستن
شکستن
شکستن
و دل را بریدن
و خود را ندیدن
و غم را چشیدن


رسیدن
تپیدن
و دیدن
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۱ ، ۲۲:۱۷
امیر حسین
سکوت تو
در کرانه ی صدا
بی کرانه ها را به زیر پای خود گذاشت
گذاشت و گذشت
بی آنکه حرفی زند
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۱ ، ۲۰:۵۱
امیر حسین
گفته بودم:
چتر محکم تری همراهت بردار!
اما گوش نکرد
دیروز در خیابان دیدمش
چترش پاره شده بود
زیر باران شبهات
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۱ ، ۲۰:۱۹
امیر حسین

می گویند دو روز بعد این اتمام حجت دنیا با اهل زمین است

اما ما می گوییم

9 روز بعد از آن

اتمام حجت چند باره مردم ایران با دنیاست

هستیم بر آن عهد که بستیم

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۱ ، ۱۶:۰۳
امیر حسین
روز ها
یک به یک حاضری زدند
شنبه... حاضر
دیگر عادتم شده؛ شنبه های بی پناهی
یک شنبه... حاضر
یک شنبه ها هم همه تکراری
دوشنبه... حاضر
دوشنبه یعنی شروع بی قراری
سه شنبه... حاضر
بی قرار تر از بی قراری، اوج اوج تنهایی
چهارشنبه... حاضر
چهارشنبه انتهای بی نوایی
پنجشنبه... حاضر
پنجشنبه ها بوی یار می دهد، بوی رهایی، بوی تمام شدن این جدایی
جمعه...
جمعه...
جمعه...
جعمه ها شده انتظار
جمعه ها شده انتظار روی یار
انتظار روی یار منتظر
منتظر ولی... بدون یار
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۱ ، ۱۴:۳۱
امیر حسین

شعر هایم را

یک به یک - برای تو - می نویسم

می گذارم کنار تاقچه

تا شب ها که به تاقچه اتاقم سر می زنی
بدانی که حتی اگر منتظرت نباشم
حتی اگر عاشقت نباشم
حتی اگر قدمی سمت تو برداشته نباشم
اقلا گه گداری به یاد توام

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۱ ، ۰۸:۲۸
امیر حسین

گمان می کردم جواب ابلهان خاموشیست

اما

او جواب بنده عصیان کارش را با خاموشی نداد...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۱ ، ۰۸:۰۳
امیر حسین

تا به حال شده منتظر خورشید باشی

و بعد از جایی که حتی فکرش را نمی کنی خورشید طلوع کند؟

مثلا از داخل تشت، جلوی دخترش!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۱ ، ۰۷:۴۰
امیر حسین
بغض با گلویش شروع به نبرد کرد
تازه راه درددلش باز شده بود
از دردهای اسیری با پدر می گفت...
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۱ ، ۲۳:۰۹
امیر حسین

چه شادی ای می کند

با عقب افتادن ازدواج یک جوان

این ابلیس ملعون

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۱ ، ۲۲:۲۱
امیر حسین
سجده هایت را طولانی کن
تا ببیند
کاری که او در آن نافرمانی کرد را
بنده پروردگارش چگونه انجام می دهد
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۱ ، ۱۹:۲۲
امیر حسین
اخلاص یعنی
با خالص کردن عملت در راه خدا
تیر خلاص را به شیطان بزنی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۱ ، ۱۹:۲۱
امیر حسین

با دستان کوچکش

چه دست ها که نمی گیرد

و چه گره ها که باز نمی کند

سه ساله ی ارباب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۱ ، ۱۷:۰۵
امیر حسین

حتی فکر لحظه ای دوری تو هم دق می دهد مرا

خواهشی دارم از تو

که درک حضورت را از من دریغ نکنی

ای همراه تمام لحظات من

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۱ ، ۱۶:۳۷
امیر حسین
اشتباه می کنند که می گویند "بعد" هر سختی آسانیست
سختی هایی که یار من می دهد
عین آسانیست، همزمان با آسانیست!

(فإن مع العسر یسرا ، إن مع العسر یسرا (سوره شرح، آیات 4 و 5 ) )
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۱ ، ۱۵:۳۸
امیر حسین
خونریزیش شدید بود
من را صدا کرد و گفت
یادت هست داخل صبحگاه بیسکویت می دادید؟
من یکی از آنها را که سهم خودم بود برای دخترم بردم، اشکال ندارد؟
جوابش را که دادم چشمانش را بست، انگار منتظر همین یک جواب بود
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۱ ، ۱۵:۰۳
امیر حسین
سال ها کیمیاگری کرد
آخر نفهمید
کسی که مس را طلا می کند
وقتی ظهور کند دنیا طلا می شود
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۱ ، ۱۵:۰۱
امیر حسین
کربلایت را هم ندهی به من
باز راضیم
همین محب تو بودن از سرم زیاد است
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۱ ، ۱۴:۵۹
امیر حسین