به طعم گندم

با تمام تلخی همیشگی؛ گندم پدر هنوز روی خوشه است، روی خوشه هاست...

بسم الله الرحمن الرحیم
در نبود تو
می نویسم از برای تو
از برای گریه های شامگاه تو...

می شود برای ما دعا کنی
آن زمان که می چکد
قطره های اشک از دو دیدگان تو
بعد دیدن کار های ما،
در نبود تو...؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شعر هایم
همه ناتمامند
آخر
در انتظارند تا "تو" تمامشان کنی
ای پایان خوش تمام آرزو ها . . .

آخرین نظرات

حالا که آسمان ابریست

حال عالم را می بینی؟

عالم هم بیشتر از ما منتظر آفتاب است!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۱ ، ۱۲:۲۳
امیر حسین
برای باز کردن درها
به دست نیازی نیست
وگرنه عباس(ع) باب الحوائج نبود!
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۲۱:۵۱
امیر حسین

می دانم

خوب می دانم

ارزش یک پول سیاه هم ندارد این دل من

تو رایگان ببر

اصلا

تمام زندگیم هم روی آن

اگر جنس هایم را نفروشم می گندند

به پایت می افتم

خدایا

نگذار تباه شوم


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۲۰:۴۱
امیر حسین

خدا گفت به من سجده کنی

اما می دانم

من هم ممکن است مانند تو گمراه شوم...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۲۰:۳۴
امیر حسین

چه مونث باشی

چه مذکر

یک چیز مهم است

که مرد باشی!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۱۹:۵۳
امیر حسین

وقتی سد ها را در زندگیت می بینی

جای انگشت کردن در سوراخ های آن

برای آنها سوراخ ایجاد کن

توکل

توبه

امید

تلاش

تغییر

و...

به هر تعداد که نیاز است

همین سوراخ ها سد را خراب می کنند!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۱۹:۲۴
امیر حسین

وقتی زمین خیلی تیره می شود

برف

این روزگار سیاه را

زیر خود می پوشاند

اما

کاش احتیاجی به برف نبود

کاش

زمین را

کثیف نمی کردیم

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۱۹:۰۰
امیر حسین

شنیده بود باید خودش را در آیینه نگاه کند

تا بفهمد کیست

اما کسی به او نگفت آیینه های موازی

تو را بی نهایت بیشتر از آنی که هستی نشان می دهند

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۱۲:۵۷
امیر حسین

برگ هایمان را گناهان آتش زدند

حالا تو هم می خواهی تبر برداری؟؟

مگر این درختان نیم سوخته دیگر چه دارند که آن ها را قطع کنی؟

سرزنش کن،هر چه می خواهی سرزنشمان کن... اما از ما راضی شو


( لک العتبی حتی ترضی... ؛ مناجات التائبین امام سجاد علیه السلام )

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۰۹:۲۱
امیر حسین

حتی واژه ها هم

وقتی به تو نرسند

راهی بن بست می شوند

اصلا واژه یی که تو در آن نباشی واژه نیست!

واژه باید منتظر باشند

واژه باید بوی انتظار بدهد

واژه باید از تو بگوید

و الا

یاوه می شود!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۱ ، ۱۷:۱۲
امیر حسین

غیر از تو که را دارم

در سختی هایم

یا عدّتی عند شدّتی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۱ ، ۱۷:۰۵
امیر حسین

باران رحمت تو

یک جرعه اش هم نجات بخش است

یک جرعه باران می خواهم!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۱ ، ۱۶:۳۲
امیر حسین

بابای من زنده است

فقط

بعد از جبهه رفتنش

در یک قاب عکس

تاقچه نشین شده است

همین!

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۱ ، ۱۳:۴۷
امیر حسین

انگار اشتباهی

جای چشم

مشک را نشانه گرفته بودند

شاید برای همین بود که اشک های علمدار با تیر خوردن مشک روانه شد...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۱ ، ۱۳:۲۳
امیر حسین

خدایا

نمی گویم تو را می خواهم

می گویم

می خواهم خودم همانی شوم که تو می خواهی

وگرنه من که هستم که تو را بخواهم؟؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۱ ، ۲۰:۰۸
امیر حسین

یک بار سیب خورد

بعد آن آدم شد

ما

بار ها سیب خوردیم

اما آخر آدم نشدیم!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۱ ، ۱۹:۱۲
امیر حسین
تا او اینجاست
دیگر چرا من و تو غصه بخوریم؟
توکل بر او...
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۱ ، ۱۸:۴۸
امیر حسین

زندگی

یعنی

آمادگی برای مرگ

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۱ ، ۱۸:۳۸
امیر حسین

چشمانت را باز کن

صدای زنگ قافله می آید

گمانم

پیراهن آورده اند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۱ ، ۱۸:۲۳
امیر حسین

کاش روزی نرسد که

من بمانم

و یک پنجره

و یک راه طولانی

و یک عمر تمام شده

در انتظار تو...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۱ ، ۲۳:۰۹
امیر حسین

از بچگی خط زیبایی نداشته ام

تقدیرم را تو باید بنویسی مولا

من که بنویسم، بد خط می شود!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۱ ، ۱۶:۳۱
امیر حسین

تا تو نباشی

که این دل آرام نمی گیرد

نمی خواهی به من سر بزنی؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۱ ، ۱۶:۲۹
امیر حسین
خدایا
بهشت را برای چه بخواهم؟
من تو را می خواهم
حتی اگر خبری از بهشت نباشد...
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۱ ، ۱۶:۱۹
امیر حسین
فاصله زیادی نیست
شاید یک قدم
شاید هم صد قدم
اصلا شاید به قدم نرسد
فاصله من و تو تا مرگ
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۱ ، ۱۵:۵۷
امیر حسین
چه لحظه ی شیرینی می شود
من... زیر لحد
تو... کنار من
کاش زائر واقعیت شوم...
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۱ ، ۱۵:۴۰
امیر حسین
خدایا
مرا ببخش که گاهی فراموش می کنم
تنها کسی که تنهاست تویی
و خود را تنها پنداشتم!
ببخش که خود را تنها پنداشتم و حضور تو را حس نکردم...
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۱ ، ۱۱:۲۵
امیر حسین

کاش این یلدای آخر باشد

خدایا!

خسته شده ام از یلدا هایی که خورشیدشان پشت ابر است

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۱ ، ۱۷:۲۴
امیر حسین
شب ها
یلدا هم که باشند
باز هم تو از پشت ابر به آنها می تابی!
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۱ ، ۱۷:۲۰
امیر حسین
به نردبان احتیاجی نیست
فقط بخواه
او کاری می کند که بتوانی بالا بروی
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۱ ، ۱۶:۰۷
امیر حسین
رگ گردنت را لمس کن
باورت می شود؟
از این هم نزدیک تر!

( نحن اقرب الیکم من حبل الورید ؛ سوره ق،آیه16 )
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۱ ، ۱۵:۴۹
امیر حسین