خدایا با هم قد خودت دعوا کن!
بچه که زدن نداره...
و ما أنا یا رب... و ما خطری؟! ( مناجات ابوحمزه ثمالی )
خدایا با هم قد خودت دعوا کن!
بچه که زدن نداره...
و ما أنا یا رب... و ما خطری؟! ( مناجات ابوحمزه ثمالی )
گفتند اینهمه گناه کردیم اما خدا مجازاتمان نکرد،
ندانستند
همین نبودن تو
بدترین مجازات است...
خدایا
افتاده به پای تو ایم
"مردی نبود فتاده را پای زدن"...
می گفت:
تو چقدر مردی
تمام این دنیا را رها کردی برای آخرتت
پاسخ داد:
تو از من مرد تری
که تمام آخرت را رها کردی برای این دنیا...
پی نوشت:
چقدر مردانگی هایمان زیاد شده است...!
آرزو باید انتهای زیبایی باشد
آرزو باید
دورترین افق خوبی های دنیا باشد
باید تمام هستی باشد
آرزو باید "تو" باشی
فقط "تو"...
1)
آرزوهایم بسیار درازند
اما
همه در "تو" خلاصه می شوند
2)
در کوله بارم چیزی نیست
می شود کوله بارم را "تو" پر کنی
با برآورده کردن آرزوهایم...
...با رساندنم به "تو" ؟!
3)
به خودت نگاه کن، نه من!
من نیز به "تو" نگاه می کنم . . .
. . . به لطف و کرمت
پی نوشت:
لیلةالرغائب
اگر لایق دانستید
کلمه ای در حق این حقیر دعا کنید...
خاموشی آسمان
از نبودن ستاره ها نیست
از بسته بودن چشم های ماست...
زندگی کافی نیست
بندگیمان باید
بندگی از سر شوق
بندگی از همه اعماق وجود
بندگی از سر احساس و تفکر باید
بندگی یعنی عشق
بندگی عشق به معشوق و به معبود و به ممدوح تمام هستیست
بندگی عشق به هستی و تمام دنیاست
بندگی زندگی دنیاییست
و مگر چیست به جز "او" دنیا؟!
پی نوشت:
همه دنیا همه دنیا همه دنیای جهان و همه دنیای تمامِ خلق است...
1)
از کارش پشیمان بود
انگار فراموش کرده بود
که از همان ابتدا کارش برای خدا بوده است!" دیگران که وظیفه شان را انجام ندادند،
چرا من باز کارم را تکرار کنم؟! "
3)
اصلح که باشد
باید برایش تلاش کنیم
چه تفاوت دارد که اصلح های گذشته چه کرده اند؟!
پی نوشت:
سخنی از امام خمینی در ادامه مطلب - حتما بخوانید
بستان بـاعث غـم را مـن ز هـجـر تــو شـکستـم
بـنــمـا بـال و پــرم را که رسـد بر تـــو دو دستـم
تو که می دانی
چه سخت است "دل کندن"
مخواه که روزی دل هایمان از تو کنده شود...
مادر
دستانم را بگیرم
و به من راه رفتن را بیاموز
که سخت محتاج راه رفتنم...
السلام علیک یا صدیقة الکبری...
پی نوشت:
عیدتون مبارک :)
امان از
طمع هایی که بر بخشنده بودن تو ورزیدیم
و خیانت کردیم . . .
بگویید ابراهیم(ع) بیاید
می خواهم
لحظه ای تبرش را قرض بگیرم
برای شکستن این بت نفس...
نمی گویم راه نیست؛
هست...
اما
کاش پاهایم به راه می افتادند؛
راه خانه ی تو . . .
تا چشم بر هم گذاشت
روزش شب شد
و باز چشم بر هم گذاشت
اما دیگر شبش روز نشد . . .!
پی نوشت:
در چشم بر هم زدنی از دنیا می رویم...
عمل هامان که به تو نزدیک نیست
اگر زبانمان هم از تو دور شود
دیگر چه می ماند از ما؟!
به خدامان بنگر
که چگونه
با گلی سرخ به دست
هر زمان منتظر است
که به سویش گردیم...
کاش می دانستیم
که اینجا آمده ایم برای اثبات سه حرف...
"ع"، "ش" و "ق" . . .
پی نوشت:
عاشق کجا معصیت معشوق می کند...؟!
دلم گرفته است
و می دانم
کار اوست
که دلم را گرفته است . . .
می دانم
حتی اگر من نخواهم
باز هم سر می زنی
به این دل درمانده...
پی نوشت:
چه رسد به زمانی که بخواهم...
نرسیدن ها
همه حکایت دارند
که مشکلیست در این خواستن ها
مگر می شود کسی تو را بخواهد و نرسد؟!
برگ و بار این درخت همه از توست
مبادا
پاییزش را بخواهی
خدای من...