خواستم از بی کسی ها گله کنم
اما می دانم
تو از دیگران بهتر می فهمی
که بی کسی چه سخت است. . .
پی نوشت:
غریب تر از تو در عالم نیافته ام...
خواستم از بی کسی ها گله کنم
اما می دانم
تو از دیگران بهتر می فهمی
که بی کسی چه سخت است. . .
پی نوشت:
غریب تر از تو در عالم نیافته ام...
حالا که تو نیستی
حس می کنم
حتی بهار هم
بوی پاییز می دهد . . .
. . . العجل
کربلا،
پرچمی سرخ روی گنبد . . .
آه!
کی شود که جایش را به پرچمی سبز دهد . . . ؟!
خورشید این جمعه رفت
اما مولا
ما نمی رویم...
...می مانیم تا تو بیایی
ای خورشید
صبر کن
شاید
یوسفمان در راه باشد
شاید
هنوز هم
جای امیدی به این جمعه مانده باشد
شاید
یک هفته انتظار دیگر رقم نخورد...
قلبم ناقص می تپد
اما دلخوشم
که همین تپیدن ناقص هم
برای توست...
روزمان شب شد
و شب ماند
کجایی، تو ای خورشید روزهامان؟!
آنگاه که از تو برای ما
نه دیدنی باشد
و نه شنیدنی
چیست زندگی هامان
جز مرگ...؟!
پی نوشت:
دیدن و شنیدن همیشه با چشم و گوش نیست... گاه با دل است!
امان از دلی
که برای دیدن روی تو
مهیّا نیست...
دلم بی قرار است
کجایی
ای قرارگاه دل ها...؟!
پی نوشت:
خدایا... قرار دل های بی قرارمان را برسان . . .
باید این دل ز پس نفس بر آید
و به پرواز در آید
و رها گردد از این دوری و غربت
و از این رنج و ز محنت
و جدا گردد از این زاری و هجران
فردا
تو / کنار کعبه...
...چه غوغایی شود!
پی نوشت:
کاش فردا غوغا شود...
کاش
ابر ها
مثل باد
کنار روند
از مقابل خورشید...
الهم عجل لولیک الفرج
شعر هایم
همه ناتمامند
آخر
در انتظارند تا "تو" تمامشان کنی
ای پایان خوش تمام آرزو ها. . .
می خواهم
شعری شوم سپید
تا تو مرا بسرایی
ای حسرت همه لحظه های من
چشم های تو،
ای فرزند فاطمه(س)...
فقط "تو" می توانی
درک کنی
حال روز مرا
در دوری تو...
بیا و ما را از غربت نجات بده
هر چند که
می دانم
غریب تر از تو کسی نیست. . .
در این زمانه
چقدر ساده شده است
فکر کردن
به روزی بدون تو . . .
یابن الحسن!
او هم
گم شد از چشمان ما
مانند قبر مادرش...
پی نوشت:
خدایا! یوسف ما را به کنعان برسان...
حرف ها می زنیم برای تو
جمله ها می نویسیم درباره ی تو
اما خودت که می دانی
این حرف ها / هیچ کدام / برای ما
مولا نمی شود...
کاش
سالی که نکوست
از بهارش پیدا نباشد
کاش
سالی که بهارش پرپر شدن گل یاس است
سال پر پر شدن گل نرگس نباشد...
اصلا این واژه ها چه می فهمند
دل مولا چه خون از دست ما
این واژه ها - همه - محدودند . . .
او
عمریست که در راه است . . .
این ماییم
که باید
به راه آییم...