چشمه نور

چشمه باید از نور بجوشد

وگرنه بودن و نبودن آن فرقی ندارد...

اصلا همان بهتر که بخشکد

چشمه احساسی که خدا نداشته باشد!

پی نوشت:

خدایا... چشمه ها را پر از نور کن

ذکر تو

دلی که با پاره شدن یک تسبیح

از ذکر تو باز بماند

دل نیست...

می روم، اما...

من با پای خودم به اینجا نیامدم
که با پای خودم روم
تو مرا آوردی
و می دانم رئوف تر از آنی که کسی را بیرون کنی...

پی نوشت:
مولا!
حالا که وقت رفتن است
می خواهم
دلم را بیرون نکنی
گوشه ای از دلم را امانت گیر

نگاهی نما

یک نگاه ولایتی تو کافیست
تا دل رمیده ام مطیع شود...

یا اباالحسن
فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی
گوشه چشمی
نگاهی...

کاش ببینم که تو هستی

زندگی در نبود تو سخت است

کاش

قبل این که من نباشم

ببینم که تو هستی...

باز هم نشان دادیم

و باز هم

نشان دادیم

در سخت ترین شرایط نیز

پشت رهبرمانیم

الله اکبر

چه شنیدنی ست
حریم رضوی
مملو از فریاد "الله اکبر"

هوای سرد

می گفت: :
زمانی که هوا سرد است
پا بیرون مگذار
مگر این که به قدری لباس بپوشی که دیگر ترسی از بیماری نداشته باشی
...
گمانم هوای نفس را می گفت، مگر نه...؟!

بال های سفید...

اینجا
بال کلاغ ها را
سفید می کنند
تا مثل کبوتر ها...

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

تفاوتی ندارند

اینجا
کبوتر و کلاغ
تفاوتی ندارند...
ادخلوها بسلام آمنین

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

به آسمان می روم

به آسمان می روم
با نردبانی از جنس نور
در حرم تو

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

درد بی درمانم بده...

شفا نمی خواهم از تو
من
به دنبال درد بی درمان آمده ام

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
ان شاءلله دعاگو خواهم بود

قصه ی مهربانی تو...

در کودکی رأفت تو را در قصه ها می شنیدم
اما نمی دانستم
روزی خودم نیز به این قصه ها می پوندم!
ارباب...
دارم به سمت تو می آیم...
می خواهم قصه ای دیگر برایم بنویسی!
السلام علیک یا امام الرئوف، یا علی بن موسی الرضا

اجازه ام می دهی؟

رویــ ـ ــم ســ ـ ــیــ ـ ــاه اســ ـ ــت

امــــــــــا

از نورانیــت بــــارگاه شمـــا کــه کمـ نمــــی کنـــــد...

مــــــولا

مـی خـواهـــم بــه حــریــمــتـــان قـــدم گــذارم

اجـــازه امـ مــی دهیـــــــد؟؟


( ان شاءلله امروز عازم مشهد مقدس هستم، حلال کنید. )

بازار یوسف فروشی

بازار را ببین

چه ارزان یوسف را فروختند

(

پی نوشت: به هر قیمتی که فروشیم کم است...

اما چقدر ساده به کم راضی می شویم!

)

ندیده ها...

ما

وقت خطا

تو را ندیدیم

و تو

وقت بخشش

خطا هایمان را...

فریاد رسی چون تو دارم...

می گویند غیاث المستغیثینی...
خوشا به حال من
آخر
تو
فریادم را
می شنوی...

خدایا کمکم کن غیرممکن ها را ممکن کنم...

می گویم غیرممکن است

اما می دانم

تو که بخواهی

هیچ چیز غیر ممکن نیست

پس کارم را به تو می سپارم...

در و دیوار

در

و

دیوار

و

...

بازار یوسف فروشی

بازار را ببین...

چه ارزان می فروشند یوسف را!

این عمار

صدای فریاد "این عمار" در گوشم پیچیده است

واقعا کجایند عمار ها؟؟

می خواهم دلبسته ی تو باشم...

کاش

دلم را

به غل و زنجیر می کشیدی

به گره هایی که من می زنم اعتمادی نیست...

(زنجیر : دلبسته)

فقط از لطف تو

خدایا

هر کس نداند

من که می دانم

تمام این ها فقط از لطف توست...

کشتی رهایی

هـــوای زنــدگـی طـــ ـ ـــوفـــ ـ ـــانـــ ـ ـــی شـده استـ...

"کــشــتــی" ای مــی خـواهــم

بـرای

رهـــــــایـــی...

( قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: إن الحسین (ع) مصباح الهدی و السفینة النجاة . همانا حسین (ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است)

معیار ما

معیار بعضی از ما شده دلمان!

وقتی دلمان چیزی می خواهد

چه خدا آن را صلاح بداند

و چه نداند

باید همان شود

وگرنه خدایمان خدای خوبی نیست!

ابرهای آسمان تو

ابر های آسمان تو

به چشمانم

کوچ کرده اند...

خدایا

بارانی بفرست!

امید من

چیزی ندارم

جز یک امید

که آن هم از توست...

برترین توشه...

توشه ای می خواهم

که برتر از آن نباشد

خدایا... چه کسی جز تو می تواند تقوایم دهد؟؟

( ... فَإنّ خیرَالزّادِ التّقوی، و اتَّقونِ یا أولی الألبَاب ( بقره، 197 ) ... همانا بهترین توشه تقوا است، و از من پروا کنید ای صاحبان عقل )

کویر خشک

باران باریده است

اما

این کویر ها هنوز خشکند...

آخر

تا خودشان نخواهند

کاری از دست باران بر نمی آید!

رسم مردانگی نیست...

این رسمش نیست

دستان یک مرد را ببندند

و جلوی او

همسرش را...

:((