ترسم از آن است
که این جدایی
به مرگ ختم شود...
باید این دل ز پس نفس بر آید
و به پرواز در آید
و رها گردد از این دوری و غربت
و از این رنج و ز محنت
و جدا گردد از این زاری و هجران
فردا
تو / کنار کعبه...
...چه غوغایی شود!
پی نوشت:
کاش فردا غوغا شود...
کاش
ابر ها
مثل باد
کنار روند
از مقابل خورشید...
الهم عجل لولیک الفرج
شعر هایم
همه ناتمامند
آخر
در انتظارند تا "تو" تمامشان کنی
ای پایان خوش تمام آرزو ها. . .
می خواهم
شعری شوم سپید
تا تو مرا بسرایی
ای حسرت همه لحظه های من
چشم های تو،
ای فرزند فاطمه(س)...
فقط "تو" می توانی
درک کنی
حال روز مرا
در دوری تو...
بیا و ما را از غربت نجات بده
هر چند که
می دانم
غریب تر از تو کسی نیست. . .
در این زمانه
چقدر ساده شده است
فکر کردن
به روزی بدون تو . . .
یابن الحسن!
او هم
گم شد از چشمان ما
مانند قبر مادرش...
پی نوشت:
خدایا! یوسف ما را به کنعان برسان...
حرف ها می زنیم برای تو
جمله ها می نویسیم درباره ی تو
اما خودت که می دانی
این حرف ها / هیچ کدام / برای ما
مولا نمی شود...
کاش
سالی که نکوست
از بهارش پیدا نباشد
کاش
سالی که بهارش پرپر شدن گل یاس است
سال پر پر شدن گل نرگس نباشد...
اصلا این واژه ها چه می فهمند
دل مولا چه خون از دست ما
این واژه ها - همه - محدودند . . .
او
عمریست که در راه است . . .
این ماییم
که باید
به راه آییم...
باید سپر شویم برای امام زمانمان
باید
بین در و دیوار
شعله کشیم . . .
تو هم
مانند فرزندت - مهدی(عج) -
در بین یارانت غریب بودی،
ای همسر فاطمه(س)...
کاری از دست این طبیب ها بر نمی آید / برای مادرم...
درد او مهدی(عج) می خواهد برای مداوا. . .
پی نوشت:
روزی درمان می شود این درد...
جای دوری نمی رود
دعایی
در قنوت
سحر هایت
برای منتظران...
دعایمان کن مولا
چه تلخ است
سرنوشتی
که دیدار "تو" در آن نباشد...
یابنالحسن
بیا و نجاتمان ده ازین سرنوشت های سیاه...
تو از همان اول هم مال خدا بودی
ما لیاقت نداشتیم
و
خدا / تو را / پس گرفت...
آه...
امان از دلی که حتی لیاقت لحظه ای دیدار هم ندارد...
باز
پنجره را باز کردم
پرندگان همه بودند / جز تو
آه... باز فراموش کردم
که باید
همیشه
در انتظار تو
پنجره ام باز باشد
گل نرگس...
دعای باران می خوانیم
در این خشکسالی هزار و اندی ساله ی زمین
. . . الــهــــم عـجـــل لـولــیـــک الـفــــرج