المخلصون فی خطر عظیم...
فکرش را بکن
شیطان دست از سر مخلص ها هم برنمی دارد
چه رسد به ما!
(
قال جعفر بن محمد الصادق:
الناس کلّهم هالکون الاّ العالمون
و العالمون کلهّم هالکون الاّ العاملون
و العاملون کلهم هالکون الاّ المخلصون
و المخلصون فی خطر عظیم
)
المخلصون فی خطر عظیم...
فکرش را بکن
شیطان دست از سر مخلص ها هم برنمی دارد
چه رسد به ما!
(
قال جعفر بن محمد الصادق:
الناس کلّهم هالکون الاّ العالمون
و العالمون کلهّم هالکون الاّ العاملون
و العاملون کلهم هالکون الاّ المخلصون
و المخلصون فی خطر عظیم
)
عاشق که شوی دیگر کارت تمام است
دیگر نیست می شوی
اگر معشوقت او باشد
نیستی ت تمامش شیرینی می شود
شیشه دلت را تمیز کن
و حواست باشد همه جایش خوب تمیز شود
گاهی اوقات یک لک، به تمام آیینه سرایت می کند
و زحماتت را هدر می دهد
این قلم چه سود دارد وقتی بدون تو باشد
وقتی تو از پشت آن پیدا نباشی
وقتی که هیچ دستی را به تو ندهد؟
بسم الله الرحمن الرحیم
توکل بر تو.
دستانم را بگیر
با خود به اوج آسمان ها ببر
از این نفس زمینی خسته شده ام
باورت می شود
به فرزند علی علیه السلام
دختر فاطمه سلام الله علیها
بی احترامی کرده باشند؟
ضربان قلبم کند شده است
باز دکتر برایم تجویز می کند
روضه ی ارباب
دستت را به سمت گردنت ببر
رگ گردنت را لمس کن
باورت می شود؟!
از آن هم به تو نزدیک تر است
"نحن أقرب الیکم من حبل الورید"(بقره-186)
کجا دنبالش می گردی؟
کجا می خواهی از دستش فرار کنی؟
او با توست، هر جایی که باشی!
"هو معکم أین ما کنتم"(حدید-4)
خدایا
فقط تو را می خواهم
فقط تو
حتی اگر تمام دنیا بخواهد جلویم را بگیرند
پیش خودم می گفتم
خدا چیز هایی که لیاقتشان را ندارم به من نمی دهد
دریغ از این که
لیاقت هیچ کدام از داشته هایم را ندارم!
به بزرگترین مشکلاتت که برمی خوری
زیر لب بگو
الله اکبر
خدایم از تمام مشکلاتم بزرگتر است
شیطان دستت را می گیرد و می کشد به پایین
خدا می گیرد و می کشد به بالا
انتخاب با توست، دستت را به که می دهی؟!
ساده است
این سمت خط عمل می کنی و حسابرسی نمی کنند
آن سمت خط حسابرسی می کنند و عمل نمی کنی!
(رجوع شود به خطبه 42 نهج البلاغه)
وفا را باید از پسر ابوتراب یاد گرفت
نه از ما
که امام زمانمان را رها می کنیم
سراغ نهر آب می رویم
و ذره ای هم آب از دستانمان نمی ریزد...
مولا
دلت که می گیرد
برو سراغ یک چاه
و از ما به چاه شکایت کن
اما بدان از روی دشمنی با تو نیست این ها...
سخت است
همه را ببینم
اما تو را - جانم به فدایت -
نبینم
یابن الزهرا
عزیزٌ علیّ أن أری الخلق ولا تری
دلت که می گیرد
آن را به صاحب اصلیش بسپار
خود می داند چگونه درستش کند!
گاهی اوقات
جنگ خون آلودی پیش می آید
وقتی نفسمان علیه ما طغیان می کند
ان شاءلله که همیشه پیروز از این میدان بیرون آییم
اشک نریختن همیشه از قساوت قلب نیست
گاهی از "آن بالا" نظر نمی شود
گاهی از "این پایین" نظر نمی شود
گاهی هم شاید هیچ کدام از بالایی ها نیست، اما باز هم نمی بارد. چرا؟!
( @ اشک - سقوط آزاد )
لحظه لحظه مراقب ماست
فقط منتظر است که ما لحظه ای غفلت کنیم
آن وقت است که زهر خود را می ریزد
شیطان ملعون!
به عزت و جلالت قسم ای مولایم
اگر هزاران بار مرا برانی از درگاهت
هیچ وقت دست از التماس تو برنمی دارم
( برگرفته از بخشی از مناجات ابوحمزه ثمالی )
"عشق" که باشد دیگر همه چیز تمام است
عقل و احساس هر دو قد خم می کنند
و خودت را که می نگری سر تا پا در خدمت معشوقی
خدایا! می گذاری عاشقت شویم؟!
اینجا دیگر آب نمی خواهیم
فقط یک نگاه با غیرت تو،
مقابل این مردم شام!
کجایی عموجان؟
می خواهی حرف بزنی؟
باشد، حرف بزن
اما قبل آن یک سوال دارم
اگر نگویی چه می شود؟!
( کاش این نفس چنین حرف هایی را بفهمد! )
سهم من نیز همین شده است
تعریف های این و آن را بشنوم
و از دوری کربلایت دق بخورم
مولا! می شود یک شب جمعه...؟!