آب...چه کلمه دردناکی!
یاد عمو می اندازد مرا.
راستی عمه...! عمویم کجاست؟ چقدر آن سر بالای نیزه شبیه عموست!
آب...چه کلمه دردناکی!
یاد عمو می اندازد مرا.
راستی عمه...! عمویم کجاست؟ چقدر آن سر بالای نیزه شبیه عموست!
( جنس دل من
از نخ خیمه هایی ست
که سوخته شد
عصرعاشورا...
کاش
جنس دل من
از نخ خیمه هایی باشد
که بر پا می شود
عصر جمعه موعود...
کربلایی شدن بهانه است
باید حسینی شد...
باید دید به ندای "هل من ناصر ینصرنی" مولا لبیک می گوییم یا خیر...
( کربلایی-عین لام )
عشق است حسین ع،
اما...
مگر از "عشق" هم سر می برند؟!
مگر "عشق" را زیر سم اسبان می گذارند؟
مگر "عشق" را بالای نیزه می برند؟؟!
خدا لعنتت کند ای شمر
اگر همین روز ها مردم روی سنگ قبرم بنویسید:
"جوان ناکام... حتی یک بار هم شش گوشه را ندیده بود! "
دست هایم را که نشان بوسه حیدر داشتند قطع کردی، دیگر به مشک چه کارت بود ای نانجیب؟ مگر ندای"العطش"طفلان را نمی شنیدی؟
خودم دیدم که تیر سه شعبه به گلوی شیرخواره می زدند
خودم دیدم که کنار نهر، دست های علمدار را می بریدند
خودم دیدم که در گودال، عشق را سر می بریدند
وای که چه دید و چه کشید زینب سلام الله علیها...
بسم الله الرحمن الرحیم
با نام و یاد خداوند وبلاگ جدیدم را در دوم محرم الحرام 1334 افتتاح می شود
امید است که مورد عنایت حضرت حق قرار گیرد.
التماس دعا.
(پست های قبل از این مربوط به وبلاگ قبلی است.)