به طعم گندم

با تمام تلخی همیشگی؛ گندم پدر هنوز روی خوشه است، روی خوشه هاست...
شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۱، ۰۴:۳۳ ب.ظ

خودم دیدم که مردم شهر خیانت کردند

خودم دیدم که تیر سه شعبه به گلوی شیرخواره می زدند
خودم دیدم که کنار نهر، دست های علمدار را می بریدند
خودم دیدم که در گودال، عشق را سر می بریدند

وای که چه دید و چه کشید زینب سلام الله علیها...



نوشته شده توسط امیر حسین
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

به طعم گندم

با تمام تلخی همیشگی؛ گندم پدر هنوز روی خوشه است، روی خوشه هاست...

بسم الله الرحمن الرحیم
در نبود تو
می نویسم از برای تو
از برای گریه های شامگاه تو...

می شود برای ما دعا کنی
آن زمان که می چکد
قطره های اشک از دو دیدگان تو
بعد دیدن کار های ما،
در نبود تو...؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شعر هایم
همه ناتمامند
آخر
در انتظارند تا "تو" تمامشان کنی
ای پایان خوش تمام آرزو ها . . .

آخرین نظرات

خودم دیدم که مردم شهر خیانت کردند

شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۱، ۰۴:۳۳ ب.ظ

خودم دیدم که تیر سه شعبه به گلوی شیرخواره می زدند
خودم دیدم که کنار نهر، دست های علمدار را می بریدند
خودم دیدم که در گودال، عشق را سر می بریدند

وای که چه دید و چه کشید زینب سلام الله علیها...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی