بی نوایان شهرمان همه پُر از نبودن تو اند
و من
پُر تر از همه؛
ببخش...
پی نوشت:
خوشا با تو بودن
بی نوایان شهرمان همه پُر از نبودن تو اند
و من
پُر تر از همه؛
ببخش...
پی نوشت:
خوشا با تو بودن
گویا ماجرای من و تو
ماجرای آن رند و شیخیست که به یکدیگر رسیدند؛ رند گفت: حاج آقا خدمت نمی رسیم... شیخ گفت: من که قهوه خانه نمی آیم، تو هم که به مسجد نمی آیی، چگونه قرار است به یکدیگر برسیم؟!
راستی
می دانی به حضورت نرسیدن چه سخت است؟!
هوایی شما شده
ولی
سکوت می کند
دلم...
پ.ن:
دل نبستنم عذاب می شود،
نه برای ما
که برای خاطر واژه هایمان
برگرد...
پ.ن:
واژه هامان تو را می خوانند، خودمان...
حالا که نیستی
دلم عجیب گرفته است...
و چه سخت است با چنین حالی از تو بخواهم که برگردی...
پ.ن:
دلم هوایی ندارد
ای کاش هواییَش کنی...
پ.ن2:
سلام من به تو ای صاحب دلم، صاحب زمان...
درد داری و من
بی غم و بی درد؛
آه...
پ.ن:
چه ساده می گذرم از کنار تو
وقتی که آسمان دلت پر از غم است...
پ.ن2 :
"حجم تنهایی تو بیشتر از بودن ماست..." ( شاعر : ؟؟؟ )
هذا یوم الجمعه، اما هنوز صدایت به گوش نمی رسد؛
امان از گوش های ناشنوا...
+اللهم عجل لولیک الفرج
"روزهــا و
روزهـــا و
روزهـــا و
روزهـــا"!
ایــن هـمــه نـبــودنِ تـــو مـی کـُـشـد مـــرا . . .
+تــکـرار نـبــودنـتـــ چـه قَـدَر سـخــتــــ مـی شــود . . .