نمک بخور
نمکدان را هم خواستی بشکنی، بشکن
اصلا دل مولا سیری چند؟
بگذار دل مهدی فاطمه بشکند.
تو فقط نمکت را بخور و گناه کن!
نمک بخور
نمکدان را هم خواستی بشکنی، بشکن
اصلا دل مولا سیری چند؟
بگذار دل مهدی فاطمه بشکند.
تو فقط نمکت را بخور و گناه کن!
اگر عاشق یار شدی
و گواراتر از مرگ و دیدارش یافتی
به من نیز اطلاع بده
نگران چه هستی؟
هر چه او خواست همان شد
پس از این نیز هر چه او بخواهد همان می شود
توکل کن به او و قدم در راهی که نشان می دهد بگذار
سکوت کن
حتی اگر سخت باشد!
گنج هایی در این دنیاست که چز با سکوت نمی دهند
المخلصون فی خطر عظیم...
فکرش را بکن
شیطان دست از سر مخلص ها هم برنمی دارد
چه رسد به ما!
(
قال جعفر بن محمد الصادق:
الناس کلّهم هالکون الاّ العالمون
و العالمون کلهّم هالکون الاّ العاملون
و العاملون کلهم هالکون الاّ المخلصون
و المخلصون فی خطر عظیم
)
عاشق که شوی دیگر کارت تمام است
دیگر نیست می شوی
اگر معشوقت او باشد
نیستی ت تمامش شیرینی می شود
شیشه دلت را تمیز کن
و حواست باشد همه جایش خوب تمیز شود
گاهی اوقات یک لک، به تمام آیینه سرایت می کند
و زحماتت را هدر می دهد
دستت را به سمت گردنت ببر
رگ گردنت را لمس کن
باورت می شود؟!
از آن هم به تو نزدیک تر است
"نحن أقرب الیکم من حبل الورید"(بقره-186)
کجا دنبالش می گردی؟
کجا می خواهی از دستش فرار کنی؟
او با توست، هر جایی که باشی!
"هو معکم أین ما کنتم"(حدید-4)
پیش خودم می گفتم
خدا چیز هایی که لیاقتشان را ندارم به من نمی دهد
دریغ از این که
لیاقت هیچ کدام از داشته هایم را ندارم!
به بزرگترین مشکلاتت که برمی خوری
زیر لب بگو
الله اکبر
خدایم از تمام مشکلاتم بزرگتر است
شیطان دستت را می گیرد و می کشد به پایین
خدا می گیرد و می کشد به بالا
انتخاب با توست، دستت را به که می دهی؟!
ساده است
این سمت خط عمل می کنی و حسابرسی نمی کنند
آن سمت خط حسابرسی می کنند و عمل نمی کنی!
(رجوع شود به خطبه 42 نهج البلاغه)
دلت که می گیرد
آن را به صاحب اصلیش بسپار
خود می داند چگونه درستش کند!
لحظه لحظه مراقب ماست
فقط منتظر است که ما لحظه ای غفلت کنیم
آن وقت است که زهر خود را می ریزد
شیطان ملعون!
می خواهی حرف بزنی؟
باشد، حرف بزن
اما قبل آن یک سوال دارم
اگر نگویی چه می شود؟!
( کاش این نفس چنین حرف هایی را بفهمد! )
نگران خواب و استراحت بیش از حدت نباش
فعلا وقت کار است.
زیر خاک آنقدر بخوابی که تمام بدنت بپوسد!
دوست دارم قدمم ثابت شود در راه تو
کنار حسین(ع) و یارانش
اما خوب می دانم
بدون کمک تو نمی شود...
می ترسم کار از کار بگذرد
و تازه یقین پیدا کنم در یک قدمی مرگ هستم
و چه قدم کوتاهی...
زحمت ۶۰۰۰ ساله در لحظه ای هدر رفت
مراقب لحظه لحظه مان باشیم
مبادا غفلت کنیم
کاش فدر بدانیم.
از کجا معلوم؟
شاید سال آینده، همچین روزی
زیر خروارها خاک
در حسرت محرم باشیم
أمن یجیب بخوان
برای مضطری
که در "غزه" به سر می برد
مراقب اشک هایت باش
مبادا ارزان بفروشی
قیمت اشک های تو را حسین علیه السلام می داند
سال ها عزاداری کردیم
اما مولایمان نیامد...
انگار یک جای کار می لنگد!
شاید بهتر بود عزای امام زمانمان را می گرفتیم!!!
یکی مانند امام حسین علیه السلام خودش را فدای خدایش می کند
و یکی خدایش را فدای خودش!