دلم برایت تنگ است...

دلم

برای خورشید

تنگ شده است . . .

. . . اندازه ی تمام کبوتر های حرمش

پی نوشت:

اطلبنا لزیارتک یا مولای...

در انتظار فرزندش

در انتظار فرزندش

از دنیا رفت

صدیقه کبری(س)...

فقط تو مرا درک می کنی...

فقط "تو" می توانی

درک کنی

حال روز مرا

در دوری تو...

غریب...

بیا و ما را از غربت نجات بده

هر چند که

می دانم

غریب تر از تو کسی نیست. . .

دیگر...

دیگر

در صحن چشمانم

جایی نمانده است

برای تو . . . یابن الزهرا

فرمانروا

دیگر دارند فرمانروای تمام عیار می شوند

این نفس های ما!

روزی بدون تو...

در این زمانه

چقدر ساده شده است

فکر کردن

به روزی بدون تو . . .

یابن الحسن!

مشکل از گوش های ماست

من را ببخش

که گوش هایم را

برای شنیدن جواب سلامت

آماده نکرده ام؛

السلام علیک یا بقیةالله . . .

دلم را گرفت...

دلم گرفته است

و می دانم

کار اوست

که دلم را گرفته است . . .

او را ندیدیم و...

او هم

گم شد از چشمان ما

مانند قبر مادرش...

پی نوشت:

خدایا! یوسف ما را به کنعان برسان...

هیچ کس...

هیچ کس

جز علی(ع)

نمی داند

نبودن فاطمه(س) یعنی چه...

پی نوشت:

مگر هر کسی ام ابیها می شود؟!

بیا...

برای ما نه،

برای شفای درد مادرت بیا...

ما فقط مولایمان را می خواهیم...

حرف ها می زنیم برای تو

جمله ها می نویسیم درباره ی تو

اما خودت که می دانی

این حرف ها / هیچ کدام / برای ما

مولا نمی شود...

دستان کوچکت. . .

می گویند با دستان کوچکت دستان زیادی را می گیزی
می دانم لیاقتش را ندارم
اما
می شود دستان مرا هم بگیری؟
ای شش ماهه ی حسین(ع)

باز هم...

می دانم

حتی اگر من نخواهم

باز هم سر می زنی

به این دل درمانده...

پی نوشت:

چه رسد به زمانی که بخواهم...

درد محبان

فـ  ـا  طـ  ـمـ  ـه (س)

هر حرفش یک داغ است

بر دل محبان . . .

سالی که نکوست...

کاش

سالی که نکوست

از بهارش پیدا نباشد

کاش

سالی که بهارش پرپر شدن گل یاس است

سال پر پر شدن گل نرگس نباشد...

دلش خون است...

اصلا این واژه ها چه می فهمند

دل مولا چه خون از دست ما

این واژه ها - همه - محدودند . . .

سپر ولایت...

سپرش را فروخت

و خدا

به او

سپری دیگر بخشید ... فاطمه سلام الله علیها را...

باید به راه آییم

او

عمریست که در راه است . . .

این ماییم

که باید

به راه آییم...

مولایم حق دارد

حق دارد

صبرش کم شود

کسی که چنین همسری از دست دهد...

( ...قَلَّ یا رسول الله عن ضفیّتک صبری... _  ...ای فرستاده خدا از برای دخترت صبرم کم گردیده... امیرالمومنین )

مادر... رفت! :((

خانه ی علی(ع)

دیگر

یاس

ندارد . . .

پی نوشت:

مادر . . . رفت! :((

از پیش مولا نرو...

سایه ات را

از سر علی(ع)

کم مکن

مادر...

مگر می شود؟!

نرسیدن ها

همه حکایت دارند

که مشکلیست در این خواستن ها

مگر می شود کسی تو را بخواهد و نرسد؟!

علی(ع) تنها می شود...

گریه های شبانه مادر گواهی می دهند

او هم می دانست

بعد او

غیر چاه

علی(ع) کسی را نخواهد داشت . . .

حتی اگر...

خدایا

موانع ظهورش را

برطرف کن

حتی اگر من هستم...

سپر ولایت...

باید سپر شویم برای امام زمانمان

باید

بین در و دیوار

شعله کشیم . . .

مادرم بین در و دیوار است...

فضه!

مادرم را دریاب...

مادرم بین در و دیوار است

غربت

از همان روز که فدک را گرفتند

"غربت"

ارث مادریمان شد...

ارث مادری

مادرت می دانست

تو هم مانند او غریب خواهی شد

اما بین در و دیوار

تو را صدا زد... یا مهدی (عج)

پی نوشت:

غربتت ارثیست مولا،

اجداد تو نیز غریب بودند...