خواستم بگویم
اراده کن
تا بمیرم
اما...
من از پس همین کارهای ساده ای که خواستی هم برنمی آیم، چگونه برایت بمیرم؟؟؟
خواستم بگویم
اراده کن
تا بمیرم
اما...
من از پس همین کارهای ساده ای که خواستی هم برنمی آیم، چگونه برایت بمیرم؟؟؟
بهترین بشر را آفرید
نامش را محمد نهاد
تبارک الله احسن اخالقین...
کجایی گل زهرا
دلم گشت هوایی گل زهرا
و دارم زدلم از تو سوالی گل زهرا
از این دل تو رضایی گل زهرا؟
و آیا بودش تا شنود از تو ندایی گل زهرا
و یا چون که شکستم دل تو، سخت از آن زار و جدایی گل زهرا؟!
"دلت پاک باشد"
آری...
دلت باید پاک باشد
اما مگر می شود دلت در عملت تجلی نکند؟؟
دو بیتی یی در مناجات با عزیزی که ندیدمش...
عزیزم چه عزیز است نگاهت ننمودم
نظر ها همه سوز است، نگاهت ننمودم
نگاهی که تو دیده ست، چه روزش گذرد شب
نگاهم شب و روز است، نگاهت ننمودم
( عزیزٌ علیَّ أن أری الخلق و لا تُری - سخت است بر من که خلق را ببینم و تو را نبینم )
خدایــــــــا
چــگــونــه بـا ظـالــمان رفـتــار مـی کـــنـیـــــ ؟!
آخــــر...
ظلمنـــ ـ ـــا انـفـــ ـ ـــســنـــ ـ ـــا...
بین آسمان و زمین دیوار نکشیده اند
این کویر است
که چتر به دست گرفته...
باید رود بود
رودخانه ای که تمام وجودش را به دریا می دهد
و هیچ نمی گوید...
نمی دانم سلام من سلام نیست
یا گوش هایم گوش نیستند
که جوابت را نمی شنوم...
السلام علیک یا اباصالح المهدی
به نظرت
اگر رفتار خدا با ما
مثل رفتار ما با خدا بود
چه می شد؟!
اینجا زندگی گونه ای دیگر است
برگ ها ی خشکیده
وقت بهار می افتند...
بعد از زمستان گناه!
ما را از چه می ترسانی؟
که اگر زندگیمان بی تو باشد، به جهنم می روبم؟؟؟
مگر جهنمی بدتر از بی تو بودن هم هست؟!
دخیل می بندم به ضریحت
دلم را
آخر
می خواهم دلبسته ی تو باشم
یا علی بن موسی الرضا...
با خورشید که همنشین شوی
دیگر دلت به کمتر از آن راضی نمی شود
حتی اگر خورشیدش پشت ابر باشد...
این دست ها
برای نوشتن
گرما می خواهند
آن هم نه هر گرمایی
گرمایی که از دل یار آمده باشد...
زمانه ی عجیبیست
یک نفر را هزار و اندی سال به انفرادی فرستاده ایم
درها را به رویش قفل کرده ایم
مدام برایش زبان درازی می کنیم
و می گوییم:
بیا پیش ما...
هزار سال تنهاییت پر نشد
انگار فقط تنهاترین کس است که تنهایت نگذاشته است
اما می دانم
هرچقدر هم تنهاییت زیاد باشد
به بینهایت نمی رسد
یابن الزهرا
صدایت را نمی شنوم
اما می دانم
جوابم را می دهی
السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه
باز هم
امسال
جشن تاجگذاری
بدون او بود...
( پی نوشت:
تاج واقعی آن است که ارباب ما دارد
تاج خلیفة اللهی... )
اگر برای زندگـــی آمده بودیم مشکلی نبود
مساله اینجاست
برای بندگـــی آمده ایم اینجا...
ما چه می فهمیم معنای انتظار را؟
انتظار را آن امامی می فهمد
که هزار و اندی سال خون دل خورده است