زیر قبه ات...

چه صفایی دارد

یک شب جمعه

آن جا

که دعا مستجاب است...

( السلام علی من الاجابت تحت قبته... زیارت ناحیه مقدسه، از امام زمان (عج) خطاب به امام حسین (ع) )

حکایت ما

گاه حس می کنم حکایتمان مانند کسی است

که در انتظار معشوق

چشمانش را به راه دوخته بود

اما

مدام از راه دور می شد...

آرامش واقعی...

دیگر آرام شده بود؛

حس می کرد گرم ترین آغوش دنیا را دارد

و چه حس شیرینی داشت

که خدایش را یافته است...

( الا بذکر الله تطمئن القلوب )

سخت است دیدن ه

سخت است

که بدانی

هم نوعانت در سختی به سر می برند

و سخت است

که بدانی

اگر عده ای به حق خود قانع بودند

دیگر هیچ کس فقیر نبود

و سخت تر آن است

که بدانی

با این حال

چقدر فقرا زیادند...

اما حالا آمده ام...

هرکه بوده ام
هرکجا رفته ام
هرچه کرده ام
حالا دیگر
فقیر و خسته به درگاهت آمدم
رحمی...

چه خوب شد که نماندی بانو

دلم خوش است
که اگر ضریح مادر گم گشته است
این "فاطمه"(س) ضریح دارد!
...چه خوب شد که در مدینه نماند!
یا فاطمةالمعصومة إشفی لی فی الجنه

عالمی دیگر از این دنیا رفت

این زمین باز چه دلگیر شدست

این هوا باز نفس گیر شدست

عالمی دیگر از این عالم رفت

از غم دین دو جهان پیر شدست

وفات آیت الله خوشوقت را به تمام مسلمین جهان تسلیت عرض می کنم

آجرک الله یا صاحب الزمان

تعظیم می کنم مقابل چادرت...

به نشانه ی تعظیم

سرمان را خم می کنیم

مقابل میراث مادر...

پی نوشت:

چه افتخاری دارد تعظیم مقابل چادر مادر...

سختی هایی که شما کشیدید، و سختی هایی که ما نکشیدیم

برای دیدن امام زمانتان

چه سختی ها متحمل شدید بانو

حال آنکه ما

برای دیدن امام زمانمان

حاضر نیستیم حتی سختی کنار گذاشتن گناهان کوچک را کنار بگذاریم...

السلام علیک یا فاطمةالمعصومه

خنده دار است؛ هیچ از خود نداریم و...

خنده دار است

فقیری که تمام اموالش از دیگران است

و هر روز آنقدر به داشتن آنها مغرور می شود که صاحب اموال را فراموش می کند!

_ ... فقیری که فراموش می کند هیچ ندارد و همه چیزش از خداست! _

پست ثابت موقت

سلام علیکم

این پست ثابت و موقت رو گذاشتم تا از همه ی عزیزانی که دنبال می کنن مطالبم رو و دوستان عذرخواهی کنم

البته مطلب می ذارم ان شاءلله، اما باید عذرخواهی کنم بابت یه سری مسائل

ادامه مطلب رو ببینید.

کاش حول تو بگردیم...

یابن الزهرا 

دور دنیا را گشتیم

اما تو را پیدا نکردیم

انگار فراموش کرده بودیم برای یافتنت باید مدار زندگیمان حول تو باشد

و باید دور تو بگردیم!

زندگیش تمام شده بود...

نفس می کشید

اما

او مانده بود

و

یک زندگی

که تمام شده بود

وقتی خدا را نداشت...

لایق دعوتت نبودم...

به خود بالیدم
که مرا دعوت کرده ای
اما نشانم دادی اگر اهل نباشم می توانی تا کنار خود آوری و رد کنی...