به طعم گندم

با تمام تلخی همیشگی؛ گندم پدر هنوز روی خوشه است، روی خوشه هاست...
دوشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۰۴ ب.ظ

ویرانه ای حیران شده...

چشمانتان از جنس خورشید است و من،

سرشار از ترس شب و

حیران چشمان شما...



نوشته شده توسط امیر حسین
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

به طعم گندم

با تمام تلخی همیشگی؛ گندم پدر هنوز روی خوشه است، روی خوشه هاست...

بسم الله الرحمن الرحیم
در نبود تو
می نویسم از برای تو
از برای گریه های شامگاه تو...

می شود برای ما دعا کنی
آن زمان که می چکد
قطره های اشک از دو دیدگان تو
بعد دیدن کار های ما،
در نبود تو...؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شعر هایم
همه ناتمامند
آخر
در انتظارند تا "تو" تمامشان کنی
ای پایان خوش تمام آرزو ها . . .

آخرین نظرات

ویرانه ای حیران شده...

دوشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۰۴ ب.ظ

چشمانتان از جنس خورشید است و من،

سرشار از ترس شب و

حیران چشمان شما...

نظرات  (۱)

۱۱ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۴۷ زهرا تقوی راد
سلام
آنقدر دلنوشته هایتان پربار و زیبا و دلنشینند که به خودم اجازه ندادم هیچ نظری بگذارم چرا که در آن صورت حقارت قلمم بسیار نمایان خواهد شد . فقط می توانم بگویم طیب الله انفسکم
التماس دعا
یا علی
پاسخ:
سلام
تشکر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی