به طعم گندم

با تمام تلخی همیشگی؛ گندم پدر هنوز روی خوشه است، روی خوشه هاست...
يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۵۵ ب.ظ

مینیمال هشت سطر دفاع مقدس-2

چادرش را سر کرد
پرسیدم کجا می روی؟!
گفت: مگر نشنیده ای شهید آورده اند؟؟ شاید جگرگوشه ی من هم بین آنها باشد
از در خانه بیرون رفت.
و بعد از چند ساعت گریه کنان برگشت؛
باز هم...
:((

***مسابقه مینیمال نویسی جبهه جهادگران مجازی؛ هشت سطر دفاع مقدس


نوشته شده توسط امیر حسین
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

به طعم گندم

با تمام تلخی همیشگی؛ گندم پدر هنوز روی خوشه است، روی خوشه هاست...

بسم الله الرحمن الرحیم
در نبود تو
می نویسم از برای تو
از برای گریه های شامگاه تو...

می شود برای ما دعا کنی
آن زمان که می چکد
قطره های اشک از دو دیدگان تو
بعد دیدن کار های ما،
در نبود تو...؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شعر هایم
همه ناتمامند
آخر
در انتظارند تا "تو" تمامشان کنی
ای پایان خوش تمام آرزو ها . . .

آخرین نظرات

مینیمال هشت سطر دفاع مقدس-2

يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۱، ۰۱:۵۵ ب.ظ
چادرش را سر کرد
پرسیدم کجا می روی؟!
گفت: مگر نشنیده ای شهید آورده اند؟؟ شاید جگرگوشه ی من هم بین آنها باشد
از در خانه بیرون رفت.
و بعد از چند ساعت گریه کنان برگشت؛
باز هم...
:((

***مسابقه مینیمال نویسی جبهه جهادگران مجازی؛ هشت سطر دفاع مقدس

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی