به طعم گندم

با تمام تلخی همیشگی؛ گندم پدر هنوز روی خوشه است، روی خوشه هاست...
جمعه, ۳ شهریور ۱۳۹۱، ۱۱:۵۹ ق.ظ

یه کار مهم...

بسم الله الرحمن الرحیم


مدت ها با خودش کلنجار می رفت

اما و اگر های بسیار...

از هر دری که خواست وارد شود یک توجیه نامربوط جور می شد و راه را می بست.

ولی این بار دیگر راه حلش از نظر خودش ردخور نداشت.

تمام جوانب را سنجیده بود.

ذره ذره صحبت هایش را تنظیم کرده بود.

با تمام ترسی که در دلش داشت توکل به خدا کرد و همه ی افکاری که جلویش را میگرفتند را کنار گذاشت.

جلو رفت

_سلام؛ ببخشید آقا میتونم چند لحظه وقتتون رو بگیرم؟

_سلام، بله درخدمتم

با مهربانی دست مرد را گرفت و او را به گوشه ای کشاند

_اینجا خیابونه، بعضیا می خوان از ناموس بقیه استفاده کنن برای لذت خودشون، حیف نیست خانمی که همراهتونن هدف این چشم چرونی ها باشن؟!

مرد به همراهیش نگاه کوچکی کرد، کمی مکث کرد و با خودش فکر کرد. بعد از تشکر، خداحافظی کرد و سمت همسرش رفت و... 

حالا که آن خانم حجابش را درست کرده بود تازه فهمیده بود اگر او بخواهد کارهایی که سخت ترین به نظر می آیند چقدر آسان می شوند.



نوشته شده توسط امیر حسین
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

به طعم گندم

با تمام تلخی همیشگی؛ گندم پدر هنوز روی خوشه است، روی خوشه هاست...

بسم الله الرحمن الرحیم
در نبود تو
می نویسم از برای تو
از برای گریه های شامگاه تو...

می شود برای ما دعا کنی
آن زمان که می چکد
قطره های اشک از دو دیدگان تو
بعد دیدن کار های ما،
در نبود تو...؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شعر هایم
همه ناتمامند
آخر
در انتظارند تا "تو" تمامشان کنی
ای پایان خوش تمام آرزو ها . . .

آخرین نظرات

یه کار مهم...

جمعه, ۳ شهریور ۱۳۹۱، ۱۱:۵۹ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم


مدت ها با خودش کلنجار می رفت

اما و اگر های بسیار...

از هر دری که خواست وارد شود یک توجیه نامربوط جور می شد و راه را می بست.

ولی این بار دیگر راه حلش از نظر خودش ردخور نداشت.

تمام جوانب را سنجیده بود.

ذره ذره صحبت هایش را تنظیم کرده بود.

با تمام ترسی که در دلش داشت توکل به خدا کرد و همه ی افکاری که جلویش را میگرفتند را کنار گذاشت.

جلو رفت

_سلام؛ ببخشید آقا میتونم چند لحظه وقتتون رو بگیرم؟

_سلام، بله درخدمتم

با مهربانی دست مرد را گرفت و او را به گوشه ای کشاند

_اینجا خیابونه، بعضیا می خوان از ناموس بقیه استفاده کنن برای لذت خودشون، حیف نیست خانمی که همراهتونن هدف این چشم چرونی ها باشن؟!

مرد به همراهیش نگاه کوچکی کرد، کمی مکث کرد و با خودش فکر کرد. بعد از تشکر، خداحافظی کرد و سمت همسرش رفت و... 

حالا که آن خانم حجابش را درست کرده بود تازه فهمیده بود اگر او بخواهد کارهایی که سخت ترین به نظر می آیند چقدر آسان می شوند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۶/۰۳
امیر حسین

نظرات  (۲)

وقتی نیتت تو اینجور کارها برای خدا باشه و به خدا توکل کنی خودش خیلی زیبا کمکت می کنه! امیدوارم تمام مردان با غیرت ما به بقیه آقایون غیرت رو یادآوری کنند تا جامعه ای سالم داشته باشیم.یاعلی
پاسخ:
این شیطون لامصب گاهی اونقدر دل آدم رو خالی میکنه که نمیذاره به خدا توکل کنه آدم:(
۰۳ شهریور ۹۱ ، ۲۲:۵۸ پرستو مهاجر

بازم عااااااااااالیـــــــــــــــــ
پاسخ:
بازم ممنون:) لطف دارید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی